وام یا وهم؟
✍️ نوشته: منصور محمددرویشی
بالاخره بعد از کلی دوندگی، نذر و نیاز، زنگ زدن از بانک:
«سلام آقا ؟ بیاین، قراره یه وام ودیعه مسکن بهتون بدیم!»
ما هم با همان دل خوشیِ معروف ایرانی، خودمان را به سرعت نور به بانک رساندیم.
اما بانک گفت:
«نه! اول برید کافینت. باید تو سامانه خودنویس یه مبایعهنامه جدید ثبت کنین...»
بله. سامانه خودنویس! جایی که اینترنت در آن یخ میزند، مرورگر گریه میکند، و کاربران، فریاد.
دو روز تمام، درگیر لود نشدن صفحه، کد خطا، و پیامهای امیدوارکنندهای مثل:
ظرفیت تکمیل است!
اتصال شما برقرار نیست!
لطفاً بعداً دوباره تلاش کنید!
بالاخره بعد از دو شبانهروز جنگ با اینترنت، مبایعهنامه رو ثبت کردیم. داشتیم جشن میگرفتیم که بانک گفت:
«حالا برید تو سامانه اعتبارسنجی. فقط یه کد ملی و شماره موبایل میخواد.»
کد رو زدیم. سیستم لود شد. چند لحظه ساکت بود. انگار داشت فکر میکرد:
"این بنده خدا، بدهکار کجای نظام بانکیه؟"
چند ثانیه بعد، یک طومار درخشان بالا اومد:
قسط معوق بانک فلان!
بدهی کارت اعتباری!
وام ازدواج پرداختنشده از دوران دایناسورها!
و در پایان نوشت با فونت درشت و روحخراش:
شما مشتری پرریسک هستید!
امکان اعطای تسهیلات وجود ندارد.
پرریسک؟!
مگه ما عملیات خرابکاری کرده بودیم؟! ما فقط خواستیم یه سقف نصفهنیمه بالای سرمون باشه...
نتیجهگیری اخلاقی:
در این مملکت اگر دنبال وام باشی:
یا باید پول داشته باشی!
یا نباید بدهی داشته باشی!
یا اصلاً نباید دنبال وام باشی!
ولی اگر بخوای ببینی چند تا سامانه میتونن روانت رو به بازی بگیرن، قطعاً مسیر درسته!
وام نگرفتیم، اما فهمیدیم "ودیعه" فقط یک کلمه نیست؛ یک آرزوی وهمآلود است.
وام نیست، وهم است! و ما همه در این وهم، پرریسک به دنیا آمدهایم!