[Nolan]
[Nolan]
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

نوستالژی :)

امشب خیلی اتفاقی یادی از سالها قبل کردم
یاد زمانی که یه بچه دبیرستانی فارغ ز غوغای جهان بودم و عاشق کتاب و رمان :)
یه سال اسم رمان هایی که می خوندم رو نوشتم که یادم بمونه کدوما رو خوندم
اون موقع ها هنوز اینترنت dial up بود و گوشی ها دکمه ای!
اپلیکیشنی توی موبایل نبود که بشه ازش کتاب بخونی و اصلا صفحه موبایل ها انقدری بزرگ نبود که برای خوندن کتاب الکترونیکی مناسب باشه!
اغلب رمان کاربرهای اینترنتی رو از یه سایتی به اسم نودوهشتیا دانلود می کردیم :)
ویراستاری شده، با یه قالب خاص، بصورت pdf
با water mark بزرگ خود سایت وسط تمام صفحات بصورت مورب
تر و تمیز، بدون هیچگونه حاشیه ی اضافه :)
یادش بخیر! اون سال من بالای 340 تا رمان خونده بودم :)
..
امشب یاد رمان شاه شطرنج افتادم :)
یکی از قشنگترین رمان هایی که خونده بودم
پگاه واقعا قلم قشنگ و متفاوتی داره
حداقل نسبت به رمان هایی که من اون موقع ها می خوندم
..
در تعامل با دوستی که چندان شناخت زیادی از من نداشت، داشتم توی ذهنم بهش می گفتم تو منو نمی شناسی! حتی فکرشم نمی کنی!
این قسمت آخر من و یاد متن خلاصه ای انداخت که امشب کلی دنبالش گشتم و آخر هم توی هیچ سایتی پیداش نکردم!
ولی به هر حال.. جوینده یابنده است! :)
..
" گیرم که باخته ام!
اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد..
شوخی که نیست، من شاه شطرنجم!
تخریب می کنم آن چه را که نمی توانم باب میلم بسازم..
آرزو طلب نمی کنم، آرزو می سازم!
لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر می کنی..
من همانی ام که حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی!
زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان کوتاه تر از قد من باشد!
زانو نمی زنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند!
«مـــن زانــــو نمــی زنــــم!»"

رماننوستالژیزانو نمی‌زنم
If you wanna change the world, you should start with yourself!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید