ما ایرانی ها ویژگی های خاص زیادی داریم که اکثرا خصوصیت های برجسته خوبیست و برخی و البته به تعداد کمی ویژگی های مذمومی است..
در این کوتاه نوشته قصدم بررسی ایرانیان از لحاظ قومی نژادی و فرهنگی نیست..حتی قصد ندارم خصوصیات این نژاد بشر رو بشمارم و بررسی کنم ...فقط می خوام یه خصوصیت خودم رو به عنوان یک عضو از جامعه ایرانیان عنوان کنم و ابعاد اون رو بررسی کنم و در نهایت دلایل اون رو با شما به اشتراک بزارم و سرانجام با تمرکز روی این موضوع سعی کن بفهمم این ویژگی در نهایت به پیشبرد اهدافم کمک می کنه یا اینکه بیشتر مزاحم پیشرفت منه.
خیلی ساده وارد موضوع می شم ،آیا تو تاکسی دیدین آدمها با هم حرف می زنن از ورزش شروع می کنن و نهایتا سر از سیاست در میارن بعد می رن سراغ اقتصاد ...اگه ۵ نفر تو تاکسی باشن که هر ۵ نفر سر کیف باشن یه میز گرد کامل خواهیم داشت در هر زمینه ای همه ما ایرانی ها صاحب نظریم و در هر زمینه ای حرفی برای گفتن داریم ...
گاهی کار رو به جایی می سونیم که روشها و راه حل های یه استاد دانشگاه رو که مثلا تو زمینه بانکداری ۳۰ سال تحصیل و تجربه داره به چالش می کشیم و اون رو نه تتها نقد بلکه کانلا رد می کنیم.
به این مطلب وقتی من دقت کردم دیدم خود من هم همینطورم و متوجه شدم چه جالب منم هم تو زمینه اقتصادی هم سیاسی هم ورزشی واقعا حرفی برای گفتن دارم ...و حتی راه حلهای بدیعی به ذهنم می رسه که گاها فکر می کنم چرا مسئولین و تصمیم گیرندگان متوجه این روشها و راه حل ها نشدن....
برای همین بیشتر دقت کردم متوجه شدم واقعا ایرانی ها بدلیل تجارب تاریخی و روشهای زندگی اجتماعی دارای ذهن قوی و تخیلات روشن تری هستند تا یایر ممالک.شاید بدلایل فشارهای تاریخی ایرانی ها در عالم مجردات و ذهنیات بیشتر از دنیای واقعی زندگی کردن .وقتی به دنیای ذهنی حافظ و نظامی و فردوسی و حتی مولوی نگاه میکنیم متوجه می شیم خیلی از اتفاقات و صحنه های موجود در هر قسمت از این آثار ادبی فاخر در ذهن هنرمند زنده و واقعی بوده در حالی که ما به اذایی در زمانه هنرمند نداشته ...این آثار رو مشابه اون با ظرافت کمتر در عصر فعلی مثلا در داستانهای هری پاتر می بینیم...انگار هنرمندان ایرانی سالها قبل از اختراع رومان و سینما و واقعیت مجازی دست اندر کار ساخت دنیای مجازی خود بوده اند.
بنابراین ما ایرانیان دارای ذهنی کاملا تیز و پر کار هستیم ولی یه ساده انگاری خاص تو نگاهمون به مسائل پیچیده به چشم می خوره که اونهم باز خواستگاه تاریخی داره .در تاریخ حکمرانی ایران بخصوص در تاریخ ۱۰۰ ساله آخر مشاهده می کنیم که خیلی انگار داشتن تخصص شرط لازم برای انجام کار تخصصی نیست ،مثلا یه سرتیپ نیروی انتظامی بدلیل علاقه به فوتبال می تونه رئیس یه باشگاه ورزشی باشه.یا یه پزشک اطفال می تونه مقدرات روابط خارجی کشور رو رقم بزنه..این باعث شده که در ذهن جمعی ناخودآگاه ما این مسئله نقش ببنده که هر کسی به صرف داشتن علاقه و احساس تکلیف می تونه هر کاری رو به سادگی انجام بده و بدتر از اون اینکه در مورد عملکرد افراد دیگه در اون زمینه نظر بده.
پس چاره چیه؟آیا این یه درده یا یه موهبت خدادادی؟
اولا بهتره تو این مرحله بپذیریم که این ماجرا وجود داره و کاملا واقعیه ما ابنا ایرانی علاقمندیم که در هر حوزه ای نظر بدیم و خود رو صاحب نظر بدونیم .
دوما حالا که فهمیدیم این ویژگی رو داریم یه تخصص و یا یه محدوده علاقه برای خودمون تعیین کنیم و سعی کنیم فقط توی اون حوزه نظر بدیم.
سوما اگه مرحله اول یعنی پذیرفتن واقعیت و مرحله دوم یعنی انتخاب محدوده علاقه و تخصص خودمون رو انتخاب کردیم آروم آروم وارد مرحله سوم بشیم و اون اینکه شروع کنیم به جمع آوری اطلاعات .مطالعه و فکر روی حوزه تخصصی و علاقه خودمون که باعث بشه کم کم نظراتمون نظرات استخون داری در هنگام مطرح شدن باشه.....
پس بیایم به این نتیجه برسیم لازم نیست با فکر کردن و نظر دادن در هر زمینه ای وقت و استعداد و انرژی خودمون رو هدر بدیم و از دیدگاه دیگران فردی کم عمق به نظر برسیم .
برای درک عمیقتر از شما دعوت می کنم منتظر کوتاه نوشته بعدی من با عنوان "حرکت در ناحیه نفوذ" یا یه عنوانی شبیه این باشید .