انسان از زمانی که زندگی را بر سیاره ی زمین شروع کرد، درگیر نیازهایش بود. نیازهای قوی، عمیق و متفاوتی که گاه با هم در تضاد قرار می گیرند. نیازهایی که همیشه به راحتی برآورده نمی شوند.
خیلی وقت ها انسان های زیادی مجبور شدند از بسیاری از نیازهای خود بگذرند
و تا آخر عمر هرگز طعم برآورده شدن آن ها را نچشند.
و این بزرگترین رنج انسان روی زمین است…
نیرویی از درون که او را جذب انسانی دیگر می کند. او دلش می خواهد از دیگری لذت جنسی ببرد و با او رابطه ی جنسی برقرار کند. در گذشته های دور این اتفاق به راحتی می افتاد.
انسان ها در گروه هایی نسبتا بزرگ با هم زندگی می کردند. آن ها از هم محافظت کرده، با هم رابطه برقرار می کردند. در سیستم قدیمی خانواده به شکل امروزی، مادر و پدر و فرزند وجود نداشت.
گروه هایی در نهایت 150 نفره که می شود نام قبیله را بر آنها گذاشت. در آن زمان علمی وجود نداشت و کسی از لقاح اسپرم و تخمک چیزی نمی دانست.
انسان های آن دوران تصور می کردند هر چقدر که یک زن از قبیله با مردهای بیشتری رابطه ی جنسی برقرار کند، فزندان سالم تر و قوی تری به دنیا خواهد آورد. آن فرزند متعلق به همه ی قبیله بود و همه با هم از او محافظت می کردند.
انسان کم کم از جنگل بیرون آمد و در مزارع کشاورزی زندگی کرد. او حیوانات را اهلی کرد و دیگر خطر حیوانات وحشی تهدیدش نمی کرد. در عصر کشاورزی، خانواده شکل گرفت و مفهوم مالکیت مطرح شد. مالکیت بر خانه، محصولات کشاورزی، حیوانات مزرعه و اعضای خانواده.
مالکیت یکی از خواسته های قوی انسان است که در رفع نیازهای او بسیار اهمیت دارد.
( در این نوع بحث ها به یک مطلب مهم باید توجه کنیم. اطلاعاتی که ما در مورد زندگی انسان در قرن های پیشین داریم می تواند درست نباشد، دانش ما با روش هایی مانند کشف فسیل ها و آثار باقی مانده بر سنگ ها به دست می آید که آناتومی انسان، شیوه ی زندگی او و ابزارهایی که استفاده می کرد را تا حدی برایمان روشن می کند. ما محدودیت زیادی برای فهم آنچه واقعا بر انسان ها گذشت داریم، چرا که تنها شواهدی که از قرن های دور به دست آمده، مربوط به سخت افزارهای زندگی بشر هستند و نه نرم افزارها. بنابراین ما راه مطمئنی برای دانستن افکار، باورها و فرهنگ مردم در آن دوران نداریم و اطلاعات ما بر مبنای فرض های ما هستند).
این فرض را تایید می کند که انسان های گذشته، امکان انتخاب شریک های متعدد جنسی و سبک زندگی آزادانه تری داشتند.
از آنجا که در آن زمان چیزی به نام دارایی وجود نداشت، احساس مالکیت هم چندان در انسان به وجود نیامده بود.
نیازهایی که پیروز می شوند برای مدتی دست از سرکشی بر می دارند، نیازهایی که سرکوب می شوند، در ناخودآگاه می مانند و هیچ گاه فراموش نمی شوند.
اکنون پرسش این است: آیا داشتن روابط جنسی بدون صمیمیت آزادی است؟
لذت بردن سریع ترین پاداش آزادی جنسی است. ولی عوامل محدودکننده ای که در بالا به آن اشاره کردیم، گزینه های ما را برای انتخاب و عمل کاهش می دهند و در بسیاری مواقع باعث می شوند از این پاداش سریع و در دسترس بگذریم.
چیزی که آزادی را به عنوان یکی از نیازهای انسان زیر سوال می برد و باعث می شود ما در مورد آن بحث کنیم، “ترس ” است. هر جا که صحبت آزادی است، افراد ناخواسته به حد و حدود آن فکر می کنند. چون ما در عین حال که آزادی را دوست داریم و پیوسته در طلب آن بودیم، می دانیم که باید از آن بترسیم.
رولو می روانشناس وجودگرا آزادی را این گونه تعریف می کند:
به این معنی که انسان باید بداند سرنوشت او از پیش تعیین شده است. آزادی آگاهی یافتن به ضعف ها و محدودیت هاست، این که بدانیم امکان مرگ در هر لحظه وجود دارد و بپذیریم ما با جنسیت، ژنتیک و تجربه های کودکی خود محدود شده ایم.
در تعریف رولو می از آزادی بیشتر از رهایی ، اختیارات محدود ما یادآوری می شود. او به عنوان یک انسان گرا به خود اجازه نمی دهد آزادی را به تنهایی و بدون در نظر گرفتن حقیقت محدودکننده ی جهان تعریف کند. هرچند که در نهایت باور دارد ” از دست دادن آزادی در دل نفرت به وجود می آورد”.
اریک فروم روانکاو اجتماعی زمانی که از آزادی صحبت می کند، نمی تواند امنیت را نادیده بگیرد. از دیدگاه او آزادی و امنیت تعارض بنیادی انسان است.
ما نمی توانیم آزاد باشیم، ولی به همراه آن احساس ناامنی نداشته باشیم. هر چه انسان ها آزادی بیشتری کسب کردند احساس تنهایی، پوچی و بیگانگی بیشتری کردند. برعکس هر چه آزادی کمتری داشتند، امنیت و احساس تعلق بیشتری داشتند. با همه ی این ها از دیدگاه فروم ” تاریخ انسان داستان تلاش برای آزادی است”.
یک نمونه ی این تناقض قانون آزادی اسلحه در ایالات متحده است. سرزمینی جدید، آزاد و بدون تاریخ، تکه ای خشکی در آنسوی اقیانوس ها، که انسان ها از سراسر زمین برای تجربه ی آزادی و فرار از قوانین سخت اروپا و ادیان در دیگر نقاط دنیا، به آنجا مهاجرت کردند. در این سرزمین مردم این آزادی را دارند که اسلحه داشته باشند، در عین حال می دانند بخشی از امنیت خود را از دست می دهند.
در رابطه های عاشقانه هم این دو نیاز با هم در کشمکش هستند. هر انسان بالغی نیاز به آزادی دارد. او دوست دارد در عین این که در کنار معشوق است، امکان تصمیم گیری و انتخاب های خود را از دست ندهد. ولی در کنار این آزادی گاهی هم برایش خوشایند است که با دریافت چنین پیام هایی توسط معشوق محدود شود:
تو مال من هستی، تو برای من مهم هستی، دوست دارم کنار من باشی و تنها به مسافرت نروی، من نگران تو هستم…
این نوع پیام ها در رابطه ی عاشقانه در عین این که آزادی را محدود می کنند، احساس امنیت و تعلق را به دو طرف می دهند.
آزادی را می شود داشتن گزینه های مختلف، اراده و استقلال در انتخاب میان آن ها دانست. در صورتی شخص می تواند احساس آزادی کند که مجبور نباشد از بین احتمالات مختلف یکی را انتخاب کند، از سوی دیگر برای انتخاب نکردن و نخواستن چیزی هم تحت فشار نباشد.
یعنی برای شروع رابطه تنها جذابیت جنسی و رضایت دو طرف کافی است، بدون این که دو نفر انتظاری بیش از داشتن رابطه ی جنسی لذت بخش از یکدیگر داشته باشند.
کسی که می خواهد لذت عشق را در یک رابطه ی امن تجربه کند، می داند که باید دست کم برای مدتی از افراد جذابی که در او تمایل جنسی بوجود می آورند، چشم پوشی کند. چرا که صمیمیت و بستن پیمان با معشوق از فاکتورهای عشق هستند:
این که من تو را از بین همگان انتخاب کردم و زین پس تنها تو را دوست دارم و می خواهم تنها توسط تو دوست داشته شوم.
و از بین احتمالات مختلف انتخاب کرده که رابطه با دیگری را به این شکل تجربه کند
کسی که فکر می کند اگر صمیمت و لذت جنسی را هم زمان احساس کند، احساس خوشایندتری در رابطه خواهد داشت،
اگر باید و نباید محکمی در ذهن او وجود نداشته باشد،
می توانیم بگوییم او یک شخص آزاد است.
در واقع این خواسته هرگز برآورده نخواهد شد، چون از یک سو وجود انسان پر از نیازهای متضاد است که تنها گاهی بخشی از آنها امکان برآورده شدن خواهند داشت؛ از سوی دیگر نیازهای افراد مختلف هم در تناقض با یکدیگر قرار می گیرند.
از نخستین روزهای پیدایش انسان خردمند، این امکان وجود نداشت که همه ی خواسته های همه ی افراد گونه ی ما به یک اندازه تامین شود و همیشه چیزی به نام رقابت وجود داشت.
با توجه به جهان پیرامون و دنیای پیچیده ی درون ما، بیشتر انسان ها مجبور می شوند در نهایت محدودیت ها را بپذیرند و تلاش کنند آزادی را نه به صورت کامل که تنها در حدی راضی کننده به دست آورند. چرا که آزادی با نیازهای اساسی ما مانند امنیت، عدالت و مالکیت در تضاد است.
پادکست مربوطه در کانال تلگرام @Drkhanlarzade