خیلی از حرف ها به نظر درست می آیند، در حالیکه اشتباه هستند. کلمات درستی که بارها در کنار هم قرار گرفته، با آنها جمله ساخته شده است. جمله هایی درست و منطقی که زیر سوال بردن آن ها مشکل است. چرا که جامعه با تکرار زیاد آن ها را به عنوان اصل پذیرفته است.
عشق کافی نیست. همه ی ما این جمله را بارها شنیدیم و قبولش کردیم. کیست که در اطرافیان خود ازدواج های عاشقانه ای را ندیده باشد که به شکست انجامیدند؟
به نظر می رسد که تفاوت خاصی بین انتخاب شریک زندگی و انتخاب یک وسیله ی برقی وجود ندارد، فقط روش های بررسی این دو کمی متفاوت است!
احساسات و عواطف، متمایزکننده ی این رابطه از سایر رابطه های زندگی هستند. در رابطه ی عاطفی معنادار، فشاری از محیط بیرون احساس نمی شود. بعد اجتماعی اهمیت چندانی ندارد و عمق احساسات و میزان راضی کننده بودن آن ها برای دو نفر اهمیت دارد.
در ازدواج بعد اجتماعی اهمیت زیادی دارد و عموما شخص از سوی محیط بیرون تحت فشار است. آداب و رسوم مختلف و نظر دیگران در آن پررنگ بوده، زمان آن از سوی جامعه تعیین می شود.
رابطه ی عاطفی معنادار با جفت گیری متفاوت است و هیچ کس مجبور نیست در برهه ای از زندگی برای شروع زندگی جنسی منظم با یک فرد مشخص، تصمیم بگیرد.
رابطه ی عاطفی معنادار زمانی شکل می گیرد که شخص بسیاری از نیازهای خود را تامین کرده باشد. هویت فردی و اجتماعی تشکیل داده، تعریفی نسبتا ثابت از خود برای دهه های آینده در ذهن داشته باشد.
در واقع معنی عاقل و بالغ بودن داشتن استقلال مالی و عاطفی است. زمانی می توانید وارد یک رابطه ی عاطفی معنادار شوید که به اندازه ی کافی به خودتان تکیه کرده باشید، از تنهایی خسته شده باشید و دلتان بخواهد در کنار دیگری باشید.
در این زمان می توانید به احساس و نظر خود به عنوان یک شخص عاقل اعتماد کنید. چون شما از طرف کسی تحت فشار نبوده، خودتان به تنهایی توان انتخاب و تصمیم گیری دارید.
چرا که در رابطه ی عاطفی معنادار خواسته های مادی تعیین کننده ی مهمی نیستند. دو نفر دارایی های خود را به رابطه آورده، برای ساختن زندگی بهتر به هم کمک می کنند. دو نفر که به هم علاقمند شده اند و تنها همین دوست داشتن آن ها را وادار کرده، زندکی خود را با هم شریک شوند، نه هیج باید و نبایدی از محیط بیرون.