ما از دیگری انتقاد می کنیم. به او می گوییم از این ویژگی تو خوشم نمی آید، این رفتارت اصلا خوشایند نیست یا اخلاقت بد است.
او ناراحت و عصبانی می شود. احتمال دارد واکنش تند نشان دهد، ایرادش را توجیه و از خود دفاع کند.
تو اصلا انتقادپذیر نیستی،
باید عیب خودت را قبول کنی و سعی کنی اشکالاتی که در رفتارت هست را برطرف کنی.
تا به حال کسی را دیدید که از یادآوری عیبش خوشحال شود؟ کسی که با زیر سوال رفتن و مورد انتقاد واقع شدن احساس بدی پیدا نکند؟
بیشتر ما چنین شخصی را ندیدیم و نمی شناسیم.
احساس می کنیم شخصیت مان زیر سوال رفته است و مورد قبول اطرافیان نیستیم.
دست کم در آن احظات احساس می کنیم بد هستیم.
انتقادپذیر بودن به این معنی نیست که ما انتقاد را دوست داریم و با آغوش باز از آن استقبال می کنیم.
و در اصل همین ناراحتی است که ما را تکان می دهد، همین خشم است که انرژی تغییر را در ما بوجود می آورد و وادارمان می کند برای رسیدن به “احساس رضایت از خود” بهتر شویم.
چون همه ی ما در عمق وجودمان نیاز داریم خوب باشیم و دیگران خوب بودن ما را ببینند.