در مورد ازدواج خوب زیاد خواندیم، شنیدیم و صحبت کردیم. دو نفر باید عاشق هم شوند، برای هم جذابیت فیزیکی داشته، از نظر ویژگی های شخصیتی و اخلاقی در دراز مدت برای هم قابل قبول باشند.
خیلی از افراد نمی توانند با کسی که دوستش دارند ازدواج کنند. تعداد زیادی از مردم حتی نمی توانند برای انتخاب همسر به تنهایی تصمیم بگیرند.
گروه زیادی از مردم از روی وظیفه ازدواج می کنند، این مختص مناطق خاصی نیست، در شهرهای بزرگ، گروه های تحصیل کرده و مرفه نیز این موارد بیش از حد انتظار وجود دارد.
همه ی این واقعیت ها باعث می شود که ما نتوانیم در مورد ازدواج موفق به راحتی صحبت کنیم.
پیوندهایی که با گذر سال های جوانی تنها یک امضا بر روی کاغذ از آن ها باقی ماند. این چیزی است که به کرات در اتاق های مشاوره با آن روبرو می شویم. چهره هایی هر چند جوان، ولی ناامید از تجربه ی عشق در زندگی…
واقعیتی ناراحت کننده که بیش از حد انتظار در جامعه ی ما وجود دارد. افرادی که زودتر از زمانی که نیاز به پدر و مادر شدن در وجودشان شکل بگیرد، صاحب فرزند شدند و آن طور که باید لذت آن را احساس نکردند.
افرادی که فکر می کنند هرگز در زندگی شان بوسه و آغوشی عاشقانه و دلچسب را تجربه نخواهند کرد و هیج گاه احساس دوست داشتنی بودن در کنار معشوق را نخواهند داشت.
تعداد زیادی از آدم های اطراف ما زندگی خوبی ندارند، ولی خود را راضی نشان می دهند. آن ها همسر خود را دوست ندارند، رابطه ی جنسی ندارند یا با اکراه این رابطه را برقرار می کنند.
خیلی از این افراد اگر از طرف خانواده درک و حمایت شوند، می توانند طلاق بگیرند تا در ساخت سال های بعدی زندگی شان اراده ی بیشتری داشته باشند.
خانواده ام راضی نمی شوند،
در خانواده ی ما نباید حرف از طلاق زده شود …
جمله هایی که به دفعات در جلسات مشاوره شنیده می شود.
یکی از دلایل مهم این نگرش مفهومی به نام آبروست. این که ما خوب هستیم و همه چیز زندگی ما منطبق بر قواعد جامعه است. ما خانواده ی آبرومندی هستیم و دست از پا خطا نمی کنیم.
به انسان ها اجازه بدهید اگر عشق را احساس نمی کنند، به خودشان یک فرصت دوباره بدهند. از هیچ کس انتظار نداشته باشید با کسی که نسبت به او احساس انزجار می کند، زیر یک سقف بماند.
ویدئو در کانال تلگرام و اینستاگرام :
@drkhanlarzade