یکی از اشکال خساست، تجمل گرایی است.
تجمل گرایی پدیده ای رایج در کشورهای جهان سوم است.
در زیر عوامل اقتصادی، سیاسی و قوانین ناعادلانه که این سبک زندگی را رواج می دهند، یک دلیل روانی وجود دارد:
من می ترسم.
من می ترسم که روزی چیزی نداشته باشم.
چون کسی مراقب من نیست.
به همین دلیل هر چقدر که بتوانم جمع می کنم و د خانه ام نگه میدارم،
حساب مالی ام را پر می کنم،
ثروتم را ذخیره می کنم،
تا مطمئن باشم همیشه مصون خواهم ماند.
می خواهم مطمئن باشم هیچ وقت گرسنگی و قحطی را از بین نخواهد برد.
می خواهم مطمئن باشم هیچ وقت بی پول نخواهم شد.
تجمل گرایی و خساست هر دو از نشانه های یک بیماری هستند. هر دو میوه های آفت زده ی یک درخت هستند.
درخت ترس؛ ترس و ناامنی اقتصادی.
مردم جوامع صنعتی و پیشرفته چند دهه است که دیگر با این ترس ها زندگی نمی کنند. زندگی در یک سیستم قانون مند و محدودکننده مالی از یک سو به جامعه امکانات لازم برای یک زندگی خوب را می دهد، از سوی دیگر به او امکان جمع آوری ثروت را نمی دهد.
این دو عامل برای آرام و قرار گرفتن جامعه و احساس امنیت او کافی است. چون از طرفی نیازهایش بدون رنج و زحمت براورده می شود. از طرفی قوانین محدود کننده امکان بوجود آمدن طمع و مال اندوزی را به او نمی دهد.
شخص تکلیفش را با خود و زندگی اش می داند. می داند در سیستمی قرار دارد که همیشه نیازهای اولیه اش را برآورده می کند. درست مثل پدر برای یک خانواده.
بنابراین او نیازی ندارد از جیب کسی چیزیی بردارد. او دغدغه مالی ندارد. این که از کجا پول در بیاورم؟ چند سال دیگر می توانم خانه بخرم؟
چطور اجاره خانه بدهم؟
چی بخورم؟
چون افرادی در راس سیستم موظف هستند اینها را برای او تامین کنند؛
در این وضعیت شخص می تواند به چیزهای مهم تر فکر کند.