مردها می توانند به هیچ چیز فکر نکنند.
چون مغزشان تخصصی تر از زنان است.
مغز مردان دارای بخش های مجزا از هم هست.
هر احساس و فکر یک اتاق مخصوص به خود دارد و مرد می تواند با اراده ی خود در آن اتاق را ببندد.
این یکی از مهم ترین تفاوت های مردان با زنان است, چیزی که باعث می شود مردان از نظر ذهنی دنیای آرام تری نسبت به زنان داشته باشند.
چون مردان می توانند فکر نکنند!
ولی این برای زن ها ممکن نیست. مغز زن پر از ارتباط است.
ارتباط بین افکار مختلف, تاریخ ها, آدم ها و رویدادها.
درمغز و زندگی زن همه چیز به هم متصل است.
مانند یک رشته زنجیر.
تاریخ تولد
سالگرد آشنایی
…
هرسال با سال گذشته مرتبط است و خود بخود مقایسه می شود.
زن از همه ی احساسات خود آگاه است!
برخلاف مرد که می تواند در اتاق احساسات را ببندد,
زن با احساساتش روبرو است و به همین دلیل زود گریه می کند.
چون می داند اگر چیزی را از دست بدهد چقدر ناراحت خواهد شد.
می داند سال های بعد چقدر غصه خواهد خورد و رنج خواهد کشید.
به همین خاطر
چون پیش از آنکه چیزی را کامل از دست بدهند,
با همه ی رنج ها مواجه شدند و گریه کردند,
با تمام وجودشان اندوه را چشیدند و هضم کردند.
ولی مردان به دلیل سخت بودن این احساسات, مواجهه با آنها را به تعویق می اندازند.
اجازه می دهند از دست بدهند و خم به ابرو نمی آورند.
ولی بعد از مدتی کم کم متوجه می شوند چه اتفاقی افتاده,
وقتی همه چیز تمام شده و فقط سردی به جا مانده, متوجه می شوند در آن روزهای داغ چه رنج عمیقی را احساس نکردند و به خاطرش گریه نکردند.
اگر ما برای اتفافی تلخ در همان روزها به اندازه ی کافی گریه و سوگواری کنیم,
کنار آمدن برایمان راحت تر است.
ولی اگر سعی کنیم قوی باشیم و غم و اندوهمان را سرکوب کنیم,
پذیرش فقدان برایمان سخت خواهد بود.