چد روز پیش از پسری هفت ساله به نام داریس تست هوش می گرفتم. یکی از سوالات این بود:
کودک باید با توجه به کلماتی که می شناسد، تصویری را که از دزد در ذهنش دارد، بیان کند.
داریس گفت:
“دزد کسیه که به خونه ی مردم میره و وسایلشون رو برمیداره. فکر می کنی اون میخواد انتقام بگیره؟ نه! برای این که اون به وسایل نیاز داره برشون میداره. اون اصلا ما رو نمیشناسه، خب به ما بگه خودمون بهش می دیم. چرا دزدی؟! اونام مثل ما هستند، دزدها هم مردم هستند”.
تا به حال از افراد زیادی تست هوش گرفتم و به خاطر ندارم کسی به این شکل به این سوال جواب داده باشد، داریس پسر بسیار باهوشی است، در عین حال از دو نمره ی این سوال یک نمره را گرفت، چون در تعریف دزد، فقط به دزدی از خانه ها اشاره کرد، ولی جوابش جالب و قابل تامل بود.
وقتی گفت انتقام، در حالی که به حرف هایش گوش می دادم، یک لحظه فکر کردم این کلمه را تازه یاد گرفته است و خواسته از آن به شکلی در جمله استفاده کند. ولی وقتی بیشتر فکر کردم دیدم چقدر این جمله بامعنی و قشنگ است.
دزد قصد انتقام از آن شخص را ندارد، چون او را نمی شناسد.
ما همیشه می گوییم افراد بزهکار در گذشته مورد ظلم و نفرت قرار گرفتند. آنها نسبت به دنیا و انسان ها دید خصمانه دارند، چون فکر می کنند با آنها همین طور رفتار شده، آنها قربانیانی هستند که نمی توانند دوستانه رفتار کنند.
ما هر چقدر هم از دلایل روانی و گذشته ی پر از رنج و نفرت دزدها بگوییم، ولی می دانیم تا نیاز نباشد کسی وارد قلمرو دیگری نمی شود.
انسانی که به آسایش رسیده است، هر چقدر هم که گذشته ی بدی داشته باشد، دزدی نمی کند.
کسی که بداند مردم به فکر او هستند
و ناراحتی و کمبودهای او برای دنیا اهمیت دارد،
با دزدی کردن به دیگران آسیب نمی زند.
می شود ساده و کودکانه، در عین حال عمیق به این قضیه نگاه کرد، درست مثل داریس: