Dr.FaezeKhanlarzade
Dr.FaezeKhanlarzade
خواندن ۹ دقیقه·۵ سال پیش

روانشناسی طلاق

طلاق سخت طلاق آسان

طلاق پایان قانونی زندگی زناشویی است. جدایی در محضر اتفاق نمی افتد.

جدایی آرام آرام خیلی پیش از آن  که تصمیم به طلاق گرفته شود،

در رابطه پیش می آید.

طلاق زمانی اتفاق می افتد که دست کم یک نفر دیگر حاضر نباشد به زندگی ادامه دهد.

زمان طلاق مسائل زیادی مطرح می شود که آن را تبدیل به یک کار سخت می کند.

از مسائل عاطفی،

عذاب وجدان،

خستگی،

بی میلی یا نفرت نسبت به همسر گرفته

تا مسائل مالی و قانونی.

در کشور ما مراحل قانونی طلاق سخت و طولانی هستند، با این هدف که امار طلاق کاهش پیدا کند.

امروز قصد دارم این مساله را از دیدگاه روانشناسی بررسی کنم.

ما یک فرضیه داریم:

اگر کاری سخت و طولانی باشد، ما به احتمال کمتری آن را انجام می دهیم.

این فرض می تواند در خیلی از موارد درست باشد و بعضی اوقات هم درست نباشد.

چه جاهایی درست نیست؟

جایی که ما به هر دلیلی انگیزه ی قوی برای انجام کاری داشته باشیم:

آن کار برای ما سود زیادی داشته باشد (عقلانی)

از طریق آن بتوانیم احساس خوبی را تجربه کنیم (احساسی)

از دید روانشناسی در طلاق مسائل عاطفی و هیجانی خیلی قوی هستند.

ما نمی توانیم عملی مانند طلاق را با یک کار سخت مثل درس خواندن یا تغییر شغل مقایسه کنیم.

چون طلاق در

نزدیک ترین

و حساس ترین

رابطه ای که بین دو انسان می تواند وجود داشته باشد، اتفاق می افتد:

طلاق چطور می تواند باعث شود احساس خوبی را تجربه کنیم؟

ما از دو طریق می توانیم حالمان را بهتر کنیم:

  • یک حس شادی بخش را تجربه کنیم
  • از احساس اندوه و خشم خود کم کنیم.

در طلاق، پدیده ای که به شدت عواطف متناقض و پیچیده ی انسان در آن دخیل است،

یکی از هیجانات شایع خشم و انتقام است.

با توجه به این که:

قوانین طلاق برای مرد و زن به یک شکل نوشته نشده اند

آنقدر سخت هستند که بتوانند دو نفر را از اقدام قانونی پشیمان کنند،

طلاق هم برای زن و هم مرد با مشکلات و سختی های زیادی همراه است.

با یک نگاه کلی می شود نتیجه گرفت:

دو نفر می توانند از راه های کاملا قانونی از هم انتقام بگیرند.

مراحل طولانی طلاق،

آداب و آئین هایی هستند که باعث می شوند

افراد با احساساتشان به طور مستقیم مواجه نشوند.

شخص آنقدر درگیر کارهای قانونی و رفت و آمد به دادگاه می شود که عواطف واقعی خود را به طور موقت کنار می گذارد.

یکی به این فکر می کند که چطور از طریق قانونی پول بیشتری بگیرد

و دیگری دنبال این است که چطور پول کمتری بدهد.

شخص در ذهنش به انتقام فکر می کند

و می خواهد کسی را که زندگی و جوانی اش را خراب کرد،

به خاک سیاه بنشاند.

بدون این که فرصت کند به احساسات واقعی خود فکر کند.

او  با آن همه خشم و عشق تبدیل شده به نفرت، نمی تواند عاقلانه فکر کند.

یک بار گفتم دوست دارم دوباره تکرار کنم:

از دید روانشناسی آئین ها و مناسک برای این تدارک دیده شده اند که ما را از مواجهه با احساسات واقعی و سخت حفظ کنند.

به نظر می رسد:

اگر قوانین طلاق برای دو نفر یکسان باشند،

یعنی کسی دچار ضررمالی شدید نشود،

هر دو نفر هر زمان که خواستند حق فسخ قرارداد را داشته باشند،

دارایی های بعد از ازدواج بین دو نفر به طور مساوی تقسیم شود

و کسی با طلاق به سود مالی چشمگیر دست نیابد،

دراین صورت هیچ کس در رابطه احساس قدرت بیشتری نخواهد داشت.

از طرفی زمانی که رابطه به مشکل خورد، کسی امکان سواستفاده نخواهد داشت.

کسی نمی تواند از راه های قانونی دیگری را اذیت کند.

از دیدگاه روانشناسی کسی با طلاق گرفتن سعی نمی کند از همسرش انتقام بگیرد.

او طلاق می گیرد، تنها به این دلیل که نمی تواند دیگر زندگی کند.

اگر طلاق راحت باشد اشخاص می توانند آن را به تعویق بیندازند،

بدون این که نگران عمر و جوانی از دست رفته شان باشند.

اگر طلاق راحت باشد:

دو نفر وقتی مشکل پیدا کردند،

وقتی نسبت به هم سرد شدند،

وقتی در مورد سرانجام رابطه احساس ناامیدی کردند،

در این شرایط مهم ترین دغدغه شان مسائل عاطفی است.

نه مال و اموال و نه مراحل قانونی کار

در آن شرایط مهم ترین چیزی که تعیین می کند زندگی ادامه پیدا کند یا نه،  احساس و نظر واقعی خودشان است.

?

روانشناسی طلاق دکتر فائزه خانلرزاده

اگر بخواهند انتقام بگیرند … ؟؟

در طلاق راحت احتمال بیشتری وجود دارد که اشخاص بیشتر فکر کنند، ببینند چطور می توانند بهترین احساس را تجربه کنند.

روانشناسی می گوید بهترین روش انتقام این است که بهتر زندگی کنیم.

طلاق سخت

طلاق سخت با دور نگه داشتن افراد از مسئله ی اصلی

و درگیر کردن آن ها در کارهای قانونی و راهروهای دادگاه،

باعث می شود خیلی از اشخاص به احساسات عمیق خود

و از دست دادن همسر و زندگی مشترک کمتر فکر کنند.

دراین حالت از دیدگاه روانشناسی، احتمال پشیمانی بعد از طلاق بیشتر می شود.

شخص ممکن است چند ماه بعد از طلاق،

زمانی که خشم و احساسات خصمانه اش فروکش کردند،

تازه درد نبود همسر را احساس کند.

چون در آن دوران فرصت کافی برای فکر کردن و در نظر گرفتن عواطف خود نداشت.

این مساله صددرصد نیست. همه ی افراد در یک موقعیت مانند هم رفتار نمی کنند.

از دید روانشناسی شناخت، تجربیات و شخصیت انسان ها با هم متفاوت است.

در مواجهه با پدیده ی طلاق هم انسان ها بسیار متفاوت عمل کرده،

احساسات منحصر به فردی را تجربه می کنند.

هدف از نوشتن این مقاله،

مانند خیلی از نوشته هایم،

اثر قوانین و شرایط جامعه بر فرد بود.

نگاه به طلاق از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، و نه روانشناسی فردی.

اثر قوانین بر احساسات انسان ها

و آسیب های ناشی از دوری از احساسات واقعی.

مسئله ی مهمی که در هر رابطه ای،

هر جا که دو انسان با هم روبرو می شوند،

باید به آن توجه شود،

ورای قوانین و چارچوب های جامعه،

ورای آداب و آئین ها،

فقط و فقط عواطف واقعی

چون در نهایت انسان با عواطفش زندگی را احساس می کند.

دکتر فائزه خانلرزاده روانشناس

طلاق پایان قانونی زندگی زناشویی است. جدایی در محضر اتفاق نمی افتد.

جدایی آرام آرام خیلی پیش از آن  که تصمیم به طلاق گرفته شود،

در رابطه پیش می آید.

طلاق زمانی اتفاق می افتد که دست کم یک نفر دیگر حاضر نباشد به زندگی ادامه دهد.

زمان طلاق مسائل زیادی مطرح می شود که آن را تبدیل به یک کار سخت می کند.

از مسائل عاطفی،

عذاب وجدان،

خستگی،

بی میلی یا نفرت نسبت به همسر گرفته

تا مسائل مالی و قانونی.دذ کشور ما مراحل قانونی طلاق سخت و طولانی هستند، با این هدف که امار طلاق کاهش پیدا کند.

امروز قصد دارم این مساله را از دیدگاه روانشناسی بررسی کنم.

ما یک فرضیه داریم:

اگر کاری سخت و طولانی باشد، ما به احتمال کمتری آن را انجام می دهیم.

این فرض می تواند در خیلی از موارد درست باشد و بعضی اوقات هم درست نباشد.

چه جاهایی درست نیست؟

جایی که ما به هر دلیلی انگیزه ی قوی برای انجام کاری داشته باشیم:

آن کار برای ما سود زیادی داشته باشد (عقلانی)

از طریق آن بتوانیم احساس خوبی را تجربه کنیم (احساسی)

از دید روانشناسی در طلاق مسائل عاطفی و هیجانی خیلی قوی هستند.

ما نمی توانیم عملی مانند طلاق را با یک کار سخت مثل درس خواندن یا تغییر شغل مقایسه کنیم.

چون طلاق در

نزدیک ترین

و حساس ترین

رابطه ای که بین دو انسان می تواند وجود داشته باشد، اتفاق می افتد:

طلاق چطور می تواند باعث شود احساس خوبی را تجربه کنیم؟

ما از دو طریق می توانیم حالمان را بهتر کنیم:

  • یک حس شادی بخش را تجربه کنیم
  • از احساس اندوه و خشم خود کم کنیم.

در طلاق، پدیده ای که به شدت عواطف متناقض و پیچیده ی انسان در آن دخیل است،

یکی از هیجانات شایع خشم و انتقام است.

با توجه به این که:

قوانین طلاق برای مرد و زن به یک شکل نوشته نشده اند

آنقدر سخت هستند که بتوانند دو نفر را از اقدام قانونی پشیمان کنند،

طلاق هم برای زن و هم مرد با مشکلات و سختی های زیادی همراه است.

با یک نگاه کلی می شود نتیجه گرفت:

دو نفر می توانند از راه های کاملا قانونی از هم انتقام بگیرند.

مراحل طولانی طلاق،

آداب و آئین هایی هستند که باعث می شوند

افراد با احساساتشان به طور مستقیم مواجه نشوند.

شخص آنقدر درگیر کارهای قانونی و رفت و آمد به دادگاه می شود که عواطف واقعی خود را به طور موقت کنار می گذارد.

یکی به این فکر می کند که چطور از طریق قانونی پول بیشتری بگیرد

و دیگری دنبال این است که چطور پول کمتری بدهد.

شخص در ذهنش به انتقام فکر می کند

و می خواهد کسی را که زندگی و جوانی اش را خراب کرد،

به خاک سیاه بنشاند.

بدون این که فرصت کند به احساسات واقعی خود فکر کند.

او  با آن همه خشم و عشق تبدیل شده به نفرت، نمی تواند عاقلانه فکر کند.

یک بار گفتم دوست دارم دوباره تکرار کنم:

از دید روانشناسی آئین ها و مناسک برای این تدارک دیده شده اند که ما را از مواجهه با احساسات واقعی و سخت حفظ کنند.

به نظر می رسد:

اگر قوانین طلاق برای دو نفر یکسان باشند،

یعنی کسی دچار ضررمالی شدید نشود،

هر دو نفر هر زمان که خواستند حق فسخ قرارداد را داشته باشند،

دارایی های بعد از ازدواج بین دو نفر به طو۸

جدی با طلاق به سود مالی چشمگیر دست نیابد،

دراین صورت هیچ کس در رابطه احساس قدرت بیشتری نخواهد داشت.

از طرفی زمانی که رابطه به مشکل خورد، کسی امکان سواستفاده نخواهد داشت.

کسی نمی تواند از راه های قانونی دیگری را اذیت کند.

از دیدگاه روانشناسی کسی با طلاق گرفتن سعی نمی کند از همسرش انتقام بگیرد.

او طلاق می گیرد، تنها به این دلیل که نمی تواند دیگر زندگی کند.

اگر طلاق راحت باشد اشخاص می توانند آن را به تعویق بیندازند،

بدون این که نگران عمر و جوانی از دست رفته شان باشند.

اگر طلاق راحت باشد:

دو نفر وقتی مشکل پیدا کردند،

وقتی نسبت به هم سرد شدند،

وقتی در مورد سرانجام رابطه احساس ناامیدی کردند،

در این شرایط مهم ترین دغدغه شان مسائل عاطفی است.

نه مال و اموال و نه مراحل قانونی کار

در آن شرایط مهم ترین چیزی که تعیین می کند زندگی ادامه پیدا کند یا نه،  احساس و نظر واقعی خودشان است.

?

روانشناسی طلاق دکتر فائزه خانلرزاده

در آن شرایط مهم ترین چیزی که تعیین می کند زندگی ادامه پیدا کند یا نه، … ؟؟

در آن شرایط مهم ترین چیزی که تعیین می کند زندگی ادامه پیدا کند یا نه را تجربه کنند.ور می توانند بهترین احساس را تجربه کنند.

روانشناسی می گوید بهترین روش انتقام این است که بهتر زندگی کنیم.

در

طلاق سخت با دور نگه داشتن افراد از مسئله ی اصلی با دور نگه داشتن افراد از مسئله ی اصلی

و درگیر کردن آن ها در کارهای قانونی و راهروهای دادگاه،

باعث می شود خیلی از اشخاص به احساسات عمیق خود

و از دست دادن همسر و زندگی مشترک کمتر فکر کنند.

دراین حالت از دیدگاه روانشناسی، احتمال پشیمانی بعد از طلاق بیشتر می شود.

شخص ممکن است چند ماه بعد از طلاق،

زمانی که خشم و احساسات خصمانه اش فروکش کردند،

تازه درد نبود همسر را احساس کند.

چون در آن دوران فرصت کافی برای فکر کردن و در نظر گرفتن عواطف خود نداشت.

این مساله صددرصد نیست. همه ی افراد در یک موقعیت مانند هم رفتار نمی کنند.

از دید روانشناسی شناخت، تجربیات و شخصیت انسان ها با هم متفاوت است.

در مواجهه با پدیده ی طلاق هم انسان ها بسیار متفاوت عمل کرده،

احساسات منحصر به فردی را تجربه می کنند.

هدف از نوشتن این مقاله،

مانند خیلی از نوشته هایم،

اثر قوانین و شرایط جامعه بر فرد بود.

نگاه به طلاق از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، و نه روانشناسی فردی.

اثر قوانین بر احساسات انسان ها

و آسیب های ناشی از دوری از احساسات واقعی.

مسئله ی مهمی که در هر رابطه ای،

هر جا که دو انسان با هم روبرو می شوند،

دارایی های بعد از ازدواج بین دو نفر به طو

ورای قوانین و چارچوب های جامعه،


طلاقجداییروانشناسیقانونعرف
دکتر فائزه خانلرزاده روانشناس, علاقمند به نوشتن, سخنرانی, کارهای بزرگ, انقلاب, نقد و به چالش کشیدن باورهای پذیرفته شده. https://drkhanlarzade.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید