ما نیاز داریم خوب، دوست داشتنی و مورد تایید دیگران باشیم. این نیاز عمیق اگر به خوبی برآورده نشود، سال های بعدی زندگی را تبدیل به سال هایی سخت می کند.
انسانی ضعیف که نیاز دارد همیشه به خود و دیگران ثابت کند خوب است.
کسی که اعتراض نمی کند،
عصبانی نمی شود،
تحمل زیادی دارد
و هر کاری می کند تا دیگران دوستش داشته باشند.
مثلا اگر کسی به او ظلم کرد بی توجهی کند، چون هرگونه واکنش جدی در تضاد با قانونی است که در ذهنش دارد.
رسانه ها به صورت برنامه ریزی شده به مردم احساس گناه می دهند:
اگر زندگی سختی داری بدان همیشه افرادی هستند که شرایط بسیار سخت تری دارند.
بنابراین اعتراض به معنای ناشکریست و تو بد هستی : احساس گناه و بدهکار بودن.
به نظر می رسد نیاز به توضیح نیست که این نگرش تا چه حد در فرهنگ ما باور شده است.
رسانه های حکومتی سال هاست با استفاده از شهدا و جنازه های آنها به مردم احساس گناه می دهند و هر نوع خشم و مخالفت را با منطق تو بد هستی پاسخ می دهند.
در سیستمی که افراد مقدس هستند، هر نوع مخالفت به راحتی سرکوب می شود
و بخش دردناک ماجرا این است که گروه بزرگی از مردم این برتری و تقدس را باور کرده، به خود اجازه ی اعتراض و زیر سوال بردن عملکرد صاحبان قدرت را نمی دهند.
او حقوق خود را می شناسد و در زندکی فردی و اجتماعی پیوسته آن را طلب می کند.
انسان سالم و مستقل و متفکر می داند که هر جا حقی از او ضایع شد باید اعتراض کند،
هر جا به او توهین شد باید عصبانی شود
و می داند که نیاز نیست هر کسی را از خود راضی نگه دارد.
او تحت تاثیر جو رسانه ای قرار نمی گیرد، چون تشخیص می دهد شهیدان از مردم هستند، نه از بدنه ی قدرت و این حکومت است که به خاطر جان های از دست رفته باید به مردم پاسخ گو باشد، نه مردم به حکومت!
حکومت ها که برای سرمایه های سرزمین تصمیم می گیرند، موظف هستند این ثروت را برای تامین رفاه و حل مسائل مادی مردم خرج کنند؛ نه این که با آموزه های معنوی، آنها را به ریاضت کشیدن و دل کندن از دنیا تشویق (اجباری) کنند.
احساس ضعف نداشته باشید،
بدانید که صاحب حق هستید،
هر کس که مقام بالاتری نسبت به شما دارد، وظایف بیشتری هم دارد،
حقوق خود را بخواهید و اگر نشنیدند فریاد بزنید!