یک اتاق را تصور کنید که چند نفر در آن روی صندلی نشسته اند. دو نفر وارد شده، یک نفر را کشان کشان داخل اتاق آورده، روی زمین می اندازند و کتک می زنند. آن شخص درد می کشد، فریاد می زند و کمک می خواهد. کسی به او توجهی نمی کند.
شخصی که در این موقعیت مورد ستم واقع شده است، از فضای آن اتاق، افرادی که او را تماشا می کردند و کسانی که با بی رحمی کتکش می زدند بدش می آید.
احتمالا از نظر شما هم احمقانه و خنده دار است. چرا که این افراد در موقعیت های بسیار متفاوتی قرار داشتند و رفتار انسان ها تنها در شرایط مشابه می تواند مقایسه شود.
ولی همین نظرات در جامعه ی ما هر روز تکرار می شود و بخش بزرگی از مردم هم آن را می پذیرند. چون بیشتر افراد در هر جامعه ای توانایی تشخیص مفاهیم اشتباه پنهان شده در پس واژه های زیبا و تمیز و جملات فلسفی را ندارند.
تو با رفتارت شخصیت خودت را نشان می دهی.
اگر تو هم در برابر ستم خشونت به خرج دهی، پس فرق تو با شخص ظالم چیست؟
توصیه هایی اشتباه که ما سال ها آن ها را با واژه هایی درست و جامعه پسند دریافت کردیم.
ما یاد گرفتیم خشمگین نشویم، اعتراض نکنیم و مجازات جنایتکاران را نخواهیم، در غیر این صورت ما هم شبیه همان ظالمان و افراد بی مقدار هستیم.
تو می توانی به من بدی کنی، بدون این که برایت هزینه ای داشـته باشد.
تو هرگز بابت رفتارت بازخواست نخواهی شد، چرا که من انسان باشخصیتی هستم و این باشخصیت بودن ما را از حقوق مان محروم کرده است.
این که مردم در زمان های اعتراض به ارازل و اوباش تشبیه می شوند، یکی از تلاش های صاحبان قدرت برای القای مفهوم فریبکارانه ی شهروند متمدن است.
هرگز نمی توان از انسان ها انتظار داشت تحت هر شرایطی مهربان و ملایم بوده، رفتار کنترل شده ای داشته باشند. آن ها حق دارند در برابر ستم و ستمگر خشمگین شده، کنترل از دست بدهند، بجنگند و از خود دفاع کنند.
ویدئو در لینک زیر: