هر کس بدی کند نتیجه اش را می بیند
هر کس در حق دیگری ظلم کند، در زندگی اش خیر نمی بیند.
در این باور زیان دیدن دیگری به اندازه ی سود رسیدن به خود فرد راضی کننده است. شخص احساس می کند آسیب رسیدن به دیگری به این معناست که او در این دنیا مهم است و ابر و باد و مه و خورشید به خاطر او بلایی را بر سر دیگری نازل کردند.
سود من، خوشبختی من، هدف من … هر آنچه که دیگری ظالمانه از من گرفته بود فراموش می شود و تنها نفرین کردن، آه کشیدن و منتظر ماندن جای آن را می گیرد.
مردم معتقد به تفکر عذاب برای دستیابی به حقوق خود پافشاری نمی کنند. برای حل مشکلاتشان کمتر از قانون کمک گرفته، به نیروهای ماورایی متوسل می شوند. آنها برای دستیابی به حقوق خود بسیار صبور بوده، می توانند تا ابد منتظر بمانند.
دچار احساس مظلومیت و درماندگی شده، به این باور می رسند که هیچ راه مادی و عملی برای افزایش کیفیت زندگی و رضایتمندی آنها وجود ندارد.
در این نگرش افراد گناهکار حتما به سزای اعمال ظالمانه ی خود می رسند، بنابراین خیلی از اتفاقات ناگواری که برای دیگران پیش می آید به خاطر گناهانی است که در گذشته مرتکب شدند. تفکر عذاب بر احساس همدلی افراد بر هم اثر می گذارد، حتی اگر خودشان از طرف آن شخص مورد ستم واقع نشده باشند.
مردم تمایل دارند فکر کنند که خودشان از حوادث غیرقابل پیش بینی نظیر بیماری، زلزله، تصادف و … ایمن هستند.
این افراد دچار این بلا شدند چون انسان های گناهکاری بودند. حتما در این رویداد حکمتی وجود دارد و در این همه رنج و درد و بدبختی این فرد، خانواده یا این گروه از انسان ها خیری نهفته است.