هر انسانی احتمالا گاهی در زندگی بدجنس می شود. چه چیزی در درون ما اتفاق می افتد که باعث بدجنسی می شود؟
هنگامی که در یک رابطه یا مواجهه با یک رویداد احساس نفرت در وجودمان زنده شود، مستعد بدجنسی هستیم. ما به طور ناخودآگاه پیش از این که از دیگری متنفر شویم، از خود متنفر بودیم. ولی این تجربه آنفدر ناخوشایند و آزاردهنده است که مکانیسم های دفاعی در کسری از ثانیه نفرت از خود را متوجه دیگری می کنند. چرا که متنفر بودن از دیگران برای ما قابل تحمل تر است.
نفرت از خود زمانی اتفاق می افتد که “من” احساس خوبی نسبت به خود نداشته باشد. یعنی اینطور به نظر برسد که تحقیر شده، چیزی را از دست داده، دوست داشته نشده، نادیده گرفته شده یا آنچه را که به آن نیاز دارد به دست نیاورده است.
چرا که نیازها به طور ناخودآگاه برای ما تصمیم می گیرند و قدرتشان بسیار از عقل و منطق بیشتر است. در وجود هر شخصی یک کودک محتاج هست که در هر لحظه محبت و توجه می خواهد و نمی خواهد دیگران چیزهایی را که او دوستشان دارد، تصاحب کنند.
در صورتی بدجنسی می تواند به ویژگی ثابت و همیشگی تبدیل شود که شخص در بیشتر رابطه ها و لحظه های زندگی احساس بد بودن، طرد شدن و خواستنی نبودن داشته باشد. کسی که از خودش بدش می آید، به سرعت این احساس بد بودن را به دیگری (دیگران) برمی گرداند.
شخصی که به ما (خواسته با ناخواسته) احساس بد بودن داده یا چیز با ارزشی را (خواسته با ناخواسته) از ما گرفته است، مستحق هر برخورد یا عذابی است و انسان در این شرایط رحم چندانی ندارد، حتی اگر نتواند این بی رحمی را با واژه ها بیان کند یا آگاهانه به آن فکر کند.
بدجنسی و آزار دادن دیگران به انسان کمک می کند از اندوه غیرقابل تحمل عبور کرده، آن را به خشم و رفتار انتقام تبدیل کند.
خشمگین شدن از دید فرگشتی برای انسان خردمند آسان تر از غمگین بودن است. همه ی این مکانیسم ها به این دلیل اتفاق می افتد که احساس ناامنی و اضطراب کمتر شده، بخش های مختلف وجود به تعادل برسد.