چند همسری بحث داغ این روزها، با مخالفانی عصبانی و موافقانی آرام.
قبلا از مرد و زن زیاد نوشتم.
از عشق بین آنها، نیازشان به محبت و توجه هم، جذاب بودن برای هم، غیرت و احساس مالکیت نسبت به هم. ترک کردن هم و شکست عشقی و …
همه این ها را تا جایی که فرصت شد از دیدگاه بیولوژی، روانشناسی، نوروسایکولوژی و فرگشت توضیح دادم. هر چه در این مورد بنویسیم باز هم مطلب هست و حرف های نگفته، حرف هایی که به سختی در جامعه ی ما بیان می شود.
زن و مرد با هم فرق دارند. در ازدواج، جدایی، مسائل عاطفی و … احساسات را تا حدی متفاوت تجربه می کنند. با وجود همه تفاوت ها این را نمی شود انکار کرد:
تعهد بخش مهمی از عشق است. در کنار صمیمت و شهوت (نظریه عشق استرنبرگ).
مسائلی که در مورد چندهمسری مطرح می شود، این عنصر مهم را در عشق نادیده گرفته است، آن هم به طور یک طرفه. یعنی فقط نیاز مرد را به تعهد به رسمیت می شناسد، ولی این نیاز را در زن انکار می کند.
در صورتی که هیچ دلیل و سند علمی وجود ندارد که اثبات کرده باشد زن ها در رابطه عاشقانه به تعهد نیاز ندارند.
فقط می توان گفت دلیل نیازشان به تعهد متفاوت است، آن هم به طور نسبی.
برای مردها تحمل خیانت جنسی سخت تر از خیانت عاطفی است. برای زن ها برعکس،
آن هم به دلایل تکاملی و متفاوت بودن اولویت نیازها.
ولی مسئله این است:
همه ی نیازهای ما باید برآورده شوند.
این که نیازی، اولین نیاز ما نیست، و دومین است، دلیل نمی شود که ما به آن نیاز اهمیت ندهیم.
نیازهای فیزیولوژی (شامل نیاز جنسی هم می شود)
محبت،
امنیت و احساس تعلق
و احترام
همه نیازهایی هستند که باید در همه ی انسان ها برآوده شوند.
تنها در این صورت است که انسان می تواند رشد سالمی داشته باشد.
این نیازها زن و مرد ندارد. در همه باید به رسمیت شناخته شود.
چندهمسری نیاز زن به توجه و محبت کامل را نادیده می گیرد.
و نیاز به تعهد (احساس تعلق و امنیت در رابطه عاشقانه).
و هم نیاز به احترام:
قائل شدن شخصیت برای همسر، رفتار با او به عنوان تنها زن زندگی، مثل یک ملکه.
همه ی قشنگی عشق در این است که مرد و زن این حس ها را به هم منتقل کنند.
دلیل این که در ادیان مختلف و آموزه های اخلاقی، رابطه جنسی خارج از ازدواج توصیه نمی شود، این است که در این رابطه، مرد و زن همه ی آن چیزی را که باید به هم بدهند، به همدیگر نمی دهند.
در هر رابطه جنسی قدری دوست داشتن و لذت است. ولی وفا در هر رابطه ای نیست.
آن چیزی که رابطه عاشقانه را زیبا و کامل می کند، وفاداری است و در ادبیات هم این دو کلمه بارها و بارها در کنار هم آورده شده اند.
عشق بدون وفا تنها یک احساس فانتزی است و در دراز مدت نیازهای انسان را برآورده نمی کند.
وفاداری یعنی من و تو برای هم هستیم.
من اولویت تو و تو اولویت من هستی.
این که نفر سوم در رابطه که باشد و چگونه آمده باشد چه فرقی می کند؟
قاونی باشد یا غیر قانونی، موقتی باشد یا دائم؟
چیزی که روشن است این است که هیچ شخص سالم و دارای عزت نفسی نمی تواند همچین چیزی را بپذیرد.
مجرد ماندن دختران و مسائل مالی حتی اگر هم ثابت شود، در اصل قضیه تغییری ایجاد نمی کند.
به طور طبیعی در برابر هر 100 نوزاد دختر، 107 تولد نوزاد پسر داریم. در برخی کشورها تعداد نوزادان پسر به 112 هم می رسد.
از آنجا که اسپرم حاوی کروموزوم y وزن کمتری نسبت به اسپرم حاموی کروموزوم x دارد، سرعت بیشتری داشته، زودتر به تخمک می رسد. بنابراین احتمال تشکیل سلول تخم با جنسیت پسر بیشتر از دختر است.
پس افزایش جمعیت دختران و ازدواج نکردن آنها به دلیل نبود مرد از اساس رد می شود.
هیچ امار رسمی و معتبری این مساله را تعیین نمی کند.
اگر از دید انسانی به قضیه نگاه کنیم،
ورای قوانین و شرایط محیطی و جغرافیایی و بیولوژیک،
چندهمسری اصلا پیشنهاد مناسبی برای حل این مشکل (فرضی) نیست.
چون محبت، وفاداری و احترام در زن تامین نمی شود.
مساله بعدی که زیاد مطرح شده است، عدم امنیت مالی در زنان است.
چیزی که از دید خیلی از تصمیم گیرندگان، دلیل خوبی برای چندهمسری است.
از دید روانشناسی یک انسان قبل از این که وارد رابطه جدی با فرد دیگری شود،
باید خودش را شناخته باشد.
شناخت خود تنها به معنی معرفت درونی و خلوت عارفانه و … نیست.
شناخت خود به معنای واقعی در زندگی واقعی یعنی:
من که هستم.
شغلم چیست.
در چه زمینه ای مهارت دارم.
در چه زمینه ای اطلاعات بیشتری دارم و می توانم نظر بدهم.
سلیقه من چیست.
جایگاه اجتماعی من کجاست.
بداند چه کاره است و برنامه اش برای آینده چیست.
یعنی بتواند چند سال آینده خود را پیش بینی کند.
تنها در این صورت است که می تواند شریک همیشگی زندگی خود را به درستی انتخاب کند.
توجه کنید فرقی نمی کند این شخص مرد باشد یا زن.
و داشتن شغل و درآمد بخش مهمی از هویت هر شخص را تشکیل می دهد.
نداشتن درآمد می تواند باعث شود:
یک زن برای رفع نیازهای مادی ازدواج کند، نه عاطفی،
شرایط سخت یک زندگی بد را تحمل کند،
حتی می تواند باعث شود یک زن مجبور شود با مردی متاهل ازدواج کند.
و خیلی مشکلات دیگر …
با آگاهی از این مسائل، کدام کارشناس و متخصصی می تواند برای مشکل عدم استقلال مالی، راهکار چندهمسری را ارائه دهد؟
از طرفی نداشتن درآمد منجر به افزایش انواع معضلات اجتماعی و فسادها می شود. هم در زنان و هم در مردان. هم در خانواده ها و هم محیط های بیرون از خانه.
وظیفه ی مسئولان این است که این مشکلات را پیش بینی و از انها پیشگیری کنند.
در هر کشوری بخشی از درامد باید به حقوق ماهیانه ی مردم و تامین نیازهای ضروری آنها اختصاص داشته باشد.
تامین خانه های ارزان و خوراک و پوشاک در حد متوسط،
در حدی که هیچ کسی دغدغه ی مالی بابت این ها را نداشته باشد.
پیشنهاد من به عنوان یک روانشناس این است:
اول این راهکار امتحان شود. اگر بعد از چند سال جرم و جنایت و فساد و افسردگی کاهش پیدا نکرد، بعدا به راه های دیگر فکر خواهیم کرد.