از چند ماه قبل که مقدمات الکامپ شروع شده بود، از خودم سوال می کردم که در این بحبوحه مشکلات بین المللی و تحریم و تورم و نرخ ارز و طلا و بقیه تحولات اقتصادی نامطلوب، آیا حرف زدن از اقتصاد دیجیتال و تحول در اقتصاد سنتی و حرکت به سمت فناوری های نوظهور و دم زدن از تحول از طریق استارتاپ ها آیا حرف لوکسی نیست و مردم خسته از این وضعیت اقتصادی را از ما دورتر نخواهد کرد. این سوال و نگاه های بعضا عاقل اندر سفیه اطرافیان که "حکایت از ای بابا چه دل خوشی داری تو" داشت، همه باعث می شد که کمی تردید کنم. از سوی دیگر، اعتقاد به پتانسیل های این خاک و سرزمین و سرمایه های انسانی و جوانانی که هنوز هم تنها امید آینده ما برای ساختن ایران آباد و سربلند هستند، من رو امیدوار نگه می داشت. تا الکامپ شروع شد و شگفتی من از چنین پتانسیلی چندین برابر شد. بیش از 70% از شرکت های حاضر و حدود %25 از فضای نمایشگاهی و تقریبا بخش عمده ای از بازدیدکنندگان را استارتاپ ها به خودشون اختصاص دادند. تقریبا همه بازدیدکننده ها صرفا از سالن هایی بازدید میکردند که استارتاپ های جوانان ایرانی در آن مستقر بودند، البته بدون هیچ اشانتیون و خوراکی و انگیزش مادی! ناخودآگاه به یاد فیلم مکس دیوانه: جاده خشم افتادم، استعاره ای آخرالزمانی از انتخاب میان امید و رستگاری! وقتی که فیوریوسا نقش اول زن فیلم، به جای صرفا امید به آینده و سفر به ناکجاآباد، تصمیم می گیرد که بازگردد و برای رسیدن به آب یعنی مایه حیات، مستقیم به سمت خطر برود و تلاشش رو معطوف به تغییر بکند و رستگاری رو در تغییر و نپذیرفتن سرنوشت دنبال کند. آیا رستگاری بر امید ارجحیت دارد؟! و آیا رستگاری در تلاش برای تغییر است؟!!
الان بعد از کمتر از یک دهه از شکل گیری و رشد استارتاپ ها در ایران که تقریبا از ابتدای آن از نزدیک تحولاتش رو دیدم، می توانم بگویم که برای ما هم اکنون اکوسیستم نوآوری و نقش رو به رشد استارتاپ ها و تحول و تغییری که به همراه آورده اند، دیگر صرفا یک امید یا یک امید واهی به آینده نیست و در واقع همان نقش رستگاری فیوریوسای مکس دیوانه را بازی می کند. ما برای تغییر اقتصاد سنتی و آغشته به نفت کشور، ما برای تغییر الگوی اشتغال سنتی، ما برای تغییر سبک خلق ثروت مبتنی بر دلالی و رانت، نیازمند گذار به سمت بهره گیری هر چه بیشتر از فناوری های نوینی هستیم که در عین حال که راهی برای خلق ثروت و اشتغال جدید هستند، می توانند با خود شفافیت و آزادی و جمع گرایی و مشارکت را که پایه های یک اقتصاد پویا و رو به رشد هستند، نیز به همراه بیاورند. به قول شومپیتر اقتصاددان بزرگ اتریشی، کارآفرینان هستند که با تخریب خلاقانه خود مسیرهای گذشته را که دچار قفل شدگی شده اند تخریب کرده و با قدرت نوآوری مسیرهای جدیدی برای خلق ثروت و رشد اقتصادی می آفرینند. اکنون که اکوسیستم نوآوری توانسته در حوزه های خدماتی اثبات کند که با استفاده از فناوری می توان خدمات بهتر، سریعتر و با کیفیت تر برای مردم ارایه کرد و مسیر تخریب خلاقانه را طی کرده است، گام بعدی بدون شک نفوذ استارتاپ های مبتنی بر فناوری های نوین به ویژه فناوری های دیجیتال در صنایع سنتی کشور و افزایش بهره وری و خلق ثروت جدید در آن هاست. حالا نوبت خودرو و فولاد و معدن و نفت و پتروشیمی و نساجی و سایر صنایع سنتی است که خود را از مرگ حتمی نجات دهند و پیشران و محرک نسل جدیدی از اکوسیستم نوآوری و استارتاپ ها باشند.
جوانان فعال در اکوسیستم نوآوری و استارتاپی ایران به ما یاد دادند که به جای امید به مهاجرت، به جای امید به سیاستمداران درگیر در مسائل روزمره، به جای امید به دانشگاه و استاد خسته، به جای امید به صنایع سنتی درگیر در مشکلات مختلف، به جای امید به اشتغال دولتی، به جای امید به هر آنچه در دستان من و شما نیست، رستگاری واقعی را در تلاش برای تغییر و به ویژه تغییر در الگوی فکری خود برای ایجاد مسیری جدید در خلق ثروت دنبال کنیم. این کاری است که جوانان اکوسیستم استارتاپی کشور در این سالها کرده اند و اکنون دیگر زمانش فرا رسیده که سیاستمداران سنتی و مدیران نفتی، کلاه از سر برداشته و ایستاده برای این جوانان کف بزنند و در این مسیر همگامشان شوند.