سلام!
مثلا قرار بود بیشتر سر بزنم ویرگول -.- ! اما خب از اونجایی که تجربه بارها بارها و بارها:| ثابت کرده هر تصمیمی ادم بگیره برعکس میشه اصولا ، سکوت پیشه میکنم مِن بعد :دی !
توی این مدتی که ویرگول نویسی م نمیومد به اصطلاح ؛ اتفاقای مختلف و زیادی افتاده که از جمله شون ورود به 21 سالگی و همینطور رسیدن به مرحله عقد به صورت همزمان بود(:
اتفاقی که نمیتونم دربارش بنویسم (یعنی هرقدر بنویسم بازم اونطوری که باید، قابل درک و لمس نیست) چون هرکسی خودش باید تجربش کنه اما همینقدر میتونم بگم که به اون ترسناکی و وحشتناکیی که توی ذهن نسل ما هست ، نیست اصلا !
امیدوارم هر کسی به وقتش و با آدمِ درست زندگیش وارد این مرحله بشه ^^
(بعدا دوباره و مفصل تر راجعش باهاتون صحبت میکنم^^)
اتفاق خوب دیگه اینه که یه مقدار تنبلی رو گذاشتم کنار و با نردیشمی جان همراه شدم و میشه گفت حدود یک ماهی هست دارم با "گزارش نویسی" پیش میرم که نسبت به بولت ژورنال وقت و دغدغه ذهنی و وسواس کمال گرایانه ی کمتری از من میگیره و در نتیجه بیشتر از اینکه حس کنم به جای سر و سامون دادن به زندگیم داره بیشتر پیچیدش میکنه ؛ حس میکنم داره با یه روند آروم و مفید و مختصر بهش نظم میده :)
اگر دوست داشتین میتونید به سایت یا پیج نردیشمی سر بزنید و شما هم مطالبی که براتون مفید تره و قابلیت اجرایی بیشتری داره رو گلچین کنید !