میخوام امروز در مورد منطق صحبت کنم. منظورم منطق دنیای کامپیوتر که نسبت به ورودی های مشابه، خروجی ثابت داره نیست. بلکه منطق دنیای واقعی خودمون که به شدت پیچیده و متغیر هست. بریم سر اصل مطلب:
قطعا همه مون تا به حال شده به صورت ناظر، داخل بحث منطقی دو یا چند نفر در مورد موضوعی گیر کرده باشیم که هر کدوم سعی دارن با دلایل منطقی به طرف مخالف خودشون ثابت کنن که در اشتباهه و فقط برداشت خودشه که درسته. اما وقتی بی طرفانه برداشت هر دو طرف بحث رو بررسی می کنیم، به این نتیجه می رسیم که هر دو طرف برداشت های منطقی اما متفاوت از موضوع مورد بحث دارن. برای مثال:
در این مبحث افراد به دسته های مختلفی دسته بندی میشن. بعضی ها طرفدار آینده نگری هستن، بعضی ها فقط دنبال در لحظه زندگی کردن. بعضیام معتقدن که هردو خوبه می تونیم هردو رو باهم داشته باشیم.
خب بیاید منطق دو گروه اول و دوم که در تضاد با هم هستن رو بررسی کنیم:
هیچ کس خبر نداره که تا کِی زنده هست و نفس می کشه. از کجا معلوم همین فردا مُردی (بعضیا مهلت نمیدن و میگن همین امروز). بهتر نیست که تا زمانی که زنده ای، به جای نگرانی در مورد آینده تا جای ممکن از زندگی لذت ببری و در لحظه زندگی کنی؟ به قول حافظ:
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین.
هیچ کس خبر نداره که تا کِی زنده هست و نفس می کشه. از کجا معلوم هفتاد و هفت سال عمر کردم (طرف حتی برای اینکه چند سال عمر کنه هم برنامه ریزی کرده). بهتر نیست به جای اینکه تمام عمر در جا زدن، تا جَوون هستم کار کنم تا در زمان ناتوانی زندگی خوب و با آرامش خیال داشته باشم؟ به قول سعدی:
برو کار کن مگو کار چیست
یا نشنیدی که میگن:
يه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون كره
در تمام مباحث بالا، همیشه هستند کسانی که در نتیجه گیری، مخالف همدیگه قرار می گیرن و دلایل منطقی هم برای اثبات حرفشون دارن که مورد احترامه (البته به جز دلایل طرفداران فسنجون).
دلیلش خیلی ساده هست:
منطق صرفا یه ابزاره برای توجیه نوع نگرش افراد یا گروه ها
منظورم رو با یک داستان ساده (که باعث و بانی نوشتن این مطلب هست) توضیح میدم:
شاگردی از استادش می پرسه که "منطق دقیقا چیه؟"
این استاد خیر ندیده اش هم، سوالش رو با یک سوال دیگه جواب میده و میگه: من دو مهمان مرد دارم. یکی شون کثیفه و یکی دیگه تمیزه. اگر من بهشون پیشنهاد کنم که حمام کنن، فکر می کنی کدوم شون حمام میکنه؟
شاگرد جواب میده که: خب معلومه کثیفه دیگه...
استاد میگه: نه ، تمیزه . چون اون به حمام کردن عادت کرده و کثیفه چون عادت به حموم کردن نداره، قدرش رو نمی دونه. پس کی حمام می کنه؟
شاگرد میگه: تمیزه!
استاد جواب میده: نه ، کثیفه ، چون اون به حمام احتیاج داره ولی تمیزه نیازی به حمام نداره. و باز می پرسه: خب، پس کدوم یکی حمام می کنه؟
شاگرد میگه: کثیفه!
استاد میگه : نه دیگه، هر دوشون ! تمیزه به حمام عادت داره و کثیفه به حمام احتیاج داره (قشنگ معلومه سرکارش گذاشته). خب بالاخره کی حمام می کنه؟
شاگرد با سر درگمی جواب میده: هر دو !
استاد این بار توضیح میده که : نه ، هیچ کدوم! چون کثیفه به حمام عادت نداره و تمیزه هم نیازی به حمام کردن نداره.
شاگرد با ناراحتی میگه: بله درسته ، ولی چطور می تونم تشخیص بدم؟ من هر بار هر جوابی میدم، شما یک چیزی میگی و هر دفعه هم درسته!
استاد (با نگاه عاقل اندر سفیه) میگه: حالا گرفتی قضیه چیه؟ به این میگن منطق !
منطق صرفا یه ابزاره و عملکردش بستگی به این داره که چه چیزی رو بخوای ثابت کنی!
خلاصه اینکه:
یه استدلال میتونه نادرست و در عین حال منطقی باشه و صرفا منطقی بودن یه حرف، دلیل بر درست بودنش نیست. بلکه باید در کنار منطقی بودن یک استدلال، حقانیت اون استدلال رو هم بررسی کرد.
نسبت به نوع بحث، معیار های متغیری وجود داره که می تونه حقانیت یک حرف رو تعیین کنه.
به نظر شما در داستان بالا، حق با فرد تمیزه یا کثیف؟ معیارتون برای حقانیت شخص مورد نظر چیه؟
البته بین خودمون بمونه که:
اگر هدف پیروز شدن در بحث باشه، مهم نیست حق با کدوم طرفه. در نهایت کسی پیروز بحث میشه که دلایل منطقی قوی تری داره. (در مواردی هم از روش های کثیفی مثل سفسطه و مغلطه برای به کرسی نشوندن حرفشون استفاده می کنن).
در آخر بگم که این نوشته صرفا برداشت شخصی خودم از منطق بوده (و اصراری بر بی نقص بودنش ندارم). قطعا دلایل منطقی خوبی برای رد کردن یا انتقاد از برداشت شخصی من وجود داره :)