تا حالا شده از یک رفتار خاص در اطرافیانتون بدتون اومده باشه و اون را نقد کنید و یه روزی به خودتون بیاید و ببینید که خودتون هم همان طور رفتار می کنید. گاهی هم پیش میاد که از رفتار نفر A با نفر B، بدتون میاد و حتی کلی اون را نقد می کنید ولی وقتی خودتون توی اون موقعیت قرار می گیرد همون رفتار یا حتی بدترش را تکرار می کنید.
نمی دونم این بحث چه جایگاهی در میان روانشناسان داره اما موضوع خیلی مهمی است. خیلی بده که خودمون یه رفتاری را نقد بکنیم و همون رفتار در خودمون هم باشه. چه طور میشه که از رفتاری بدمون بیاد ولی خودمون هم گرفتارش باشیم؟!
یکی از دلایلش می تونه به این برگرده که انسان ها رفتارهای خودشون را کم تر نقد می کنند. به جای اینکه بیشتر به خودشون و کارهاشون فکر کنند، درگیر نقد دیگران و رفتارهاشون هستند. به قولی ذره بین ما انسان ها، درجه ی زومش برای بقیه بیشتره اما برای خودمون درست کار نمی کنه.
به نظرم (ادعایی در این مورد ندارم و ممکنه نظرم اشتباه باشه) خیلی از مشکلات جوامع امروزی به خصوص جامعه ی خودمون اینه که به جای پرداختن به خودمون و اصلاح رفتارمون، دنبال ایراد گرفتن از بقیه هستیم، به جای نقد خودمون، دنبال یه چیز بیرون از خودمون می گردیم که نقد کنیم، مدام گیر بدیم و غر بزنیم.
اگه دنبال راه حل می گردیم که وضع هممون بهتر بشه، تک تک افراد جامعه باید به خودشون نگاه کنند، اول خودشون را اصلاح کنند و بعد از بقیه انتظار داشته باشند، چه بسا رفتارهایی را از جامعه نقد می کنیم که به طور کامل و جامع توی خودمون وجود داره. این راه حل اگرچه جواب میده ولی خیلی سخته. سخته که تک تک اعضای جامعه به این درک و فهم برسند که اول به خودشون رجوع کنند. البته این معناش این نیست که همهی تقصیرها گردن تک تک مردم باشه، گاهی تصمیم یک مدیر، یک مسئول، یک استاد و ... میتونه اشتباه باشه و همین تصمیم نادرست، مشکلاتی را ایجاد کنه که مردم در اون بی تقصیرند.
به هر حال در روابطمون با دوستان، خانواده و اطرافیان می تونیم قبل از ایراد گرفتن و نقد به دیگران، کمی به خودمان مراجعه کنیم، شاید مشکل از ما باشد. شاید همان نقدی که به دیگران داریم، دقیقاً دیگران نسبت به ما داشته باشند. به یاد داشته باشیم که:
قاضی خودمان باشیم نه قاضی دیگران.