هرچی دوست دارم بنویسم؟
پس منم از یه دختر سر زبون دار می نویسم
:)....
گفته بودم خواهرم یه دوست خیلی صمیمی داره که هم اسمشه بعد از اون صمیمی ترین دوستش ستاره هستش، یکی از سر زبون دار ترین آدمهایی که تو عمرم دیدم
آقا مشکلی نیست که با زبونش نتونه حل کنه اصلا زبونش مثل چوب جادو عمل میکنه 🤣🤣🤣
البته شیطون هم هست خیلی شیطون
یه بار فکر کنم بهمن ماه بود تو کیفش گوشی جاساز کرده بود برده بود مدرسه
رشته خواهرم نقاشیه اما رشته اون گرافیکه برا همین کلاس هاشون یکی نبود با خواهرم و اون یکی الناز(دوست هم اسم خواهرم) قرار گذاشتن زنگ تفریح با هم برن.....
خلاصه که ستاره قصه ما یادش رفته بود صدای گوشیشو قطع کنه زنگ تفریح شد ستاره و دولناز(دو الناز*تو مدرسه اونطوری صداشون میکنن🤣) و همینطور خواهر سال دوازدهمیش سوزان زنگ تفریح با هم رفتن و گوشی قصه ما هم تو جیب ستاره خانم جاساز شده بود
خب این ستاره خانم ما از مسافرت اومده بود و اولین روز بعد مسافرت زمستانه(!) شون بود که اومده بود مدرسه
هنوز به دوست های خارج از مدرسش(تا نهم همه شون با هم بودن اما بعدش نسبت به رشته هاشون رفتن مدرسه و سوا شدن) نگفته بود از مسافرت برگشته از این رو پارلا،یکی از دوست هاشون که رشته انسانی هستش زنگ زد به این ستاره درخشان و صدای زنگش در اومد
همون لحظه هم معاون پرورشی شون تو حیاط بود
حالا خر بیار و گوشی بار کن😂😂🤦♀️🤦♀️
خانم چنگیزی من نبودم دستم بود😂😂😂🤦♀️🤦♀️
دیگه دیر شده بود.... این خانم چنگیزی اومد جلو و گفت:بهرامی درش بیار
ستاره که دست و پاشو گم کرده بود و الناز ها و سوزان که روح شونم خبر نداشت هم مات شون برده بود
ستاره با صدای لرزون گفت:نه....خانم چ....ن...گ...ی....ز....ی من اصلا من.....من...
تا اینکه یهو سوزان در گوشش گفت:عه ستی چیکار میکنی تو.... دختر از قدرت همیشگی زبونت استفاده کن به جا منه من کردن
چنگیزی با عصبانیت:تو دیگه چیمیگی در گوششششش
سوزان:هیچی....داشتم میگفتم جزوه هارو یادش تره بده به دوستش
چنگیزی:یادش تره؟ یادش ریحون... هِر هِر انقد هول کردی نمیدونی چی بگی؟ بعدم چرا در گوشش میگی؟
ستاره:ول کنید حالا خواهرم یه اشتباهی کرد... صدا نمیومد در گوشم گفت من دیگه گوشی نمیارم دوستم تنهاست پدر و مادرش خونه نیستن مدرسش هم دوره پیاده نمیتونه بره حوصلش سر میره تو خونه خواستم بهش زنگ بزنم حرف بزنم باهاش برا همین گوشی آوردم
چنگیزی:من میرسونمش مدرسش کجاس؟
ستاره که دوباره هول شد:فاز صفففره نمیتونننننید الاننننن ببرینننن چونننن خیلیییی دیر میشه
چنگیزی:من خودم خونم فاز صفره فوقش یکی دوتا زنگ رو از دست میده دیگه
ستاره:آخه خودشم پرند نیست که
چنگیزی:وا کجاس که مدرسش فاز صفره؟
ستاره:رباط کریمه اونجا برای رشته اون مدرسه نبود... البته بودا... ولی جا نداشت برا اون
چنگیزی:خب باشه فقط فردا یا پدرت یا مادرت باید تعهد بده
ستاره:آخه اونا با خانواده اون دوستم اختلاف دارن اصلا نمیخوان من با اون حرف بزنم میشه خودم تعهد بدم؟
چنگیزی:باشه بزار به خانم مدیر بگم ببینم نظرش چیه اگه موافقت کرد میگم بیای تعهد بدی فقط بگم از این کارا زیاد ازت دیدم تکرار بشه اخراجی
خب این از پارت اولش تو هر پارت از یه خاطره درباره زبون ستاره می نویسم😂😂