ویرگول
ورودثبت نام
الن :)
الن :)می نویسم ..
الن :)
الن :)
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

تعلق

شاید اگر درست به عقب برگردم و وسط هرج و مرج ذهنم لحظه ای آروم بگیرم .. از اولین باری که بهش عمیق فکر کردم نزدیک یکسال میگذره .. بهتره بگم اولین باری که از ی نفر شنیدمش ..
داشت میگفت اینجا زندگی میکنه اما به اینجا تعلق نداره .. داشت میگفت "احساس تعلق نمیکنم" ازون جمله هایی بود که باعث میشه چن دیقه خشکم بزنه و بعد تکستشو ریپلای کنم ... " تعلق " ازون کلمه های عمیقی که باید به نقطه ی سفید از دیوار خیره شی و بری توی خودت و وسط فکرات غرق بشی .. ازونایی که باید دکمه ی پاز زندگیو فشار بدی و توی باتلاق دلت فرو بری و از روزمره فرار کنی تا بفهمی آیا متعلق به اینجایی که نفس میکشی هستی یا ن؟ بعضی وقتا واسه فکر کردن بهش نیاز به نفس عمیق دارم .. ی تمرین تنفس با ی پُکِ سنگین سیگار ‌‌..
میدونی بنظرم زندگی کردن مث روزایی میمونه که با ذوق داری میری جایی که دوس داریو هرچقدم راه زیاد باشه اصن متوجهش نمیشی .. اما وقتی میخوای برگردی دقیق تر بهش نگاه میکنی و میبینی اونقدم کم نبوده فقط چون ذوقشو داشتی زودتر گذشته ‌‌‌..
داشتم فکر میکردم و میگشتم و میدیدم که آیا من متعلق به این جا هستم ؟ جایی که من اسمشو خونه گذاشتم . جایی که برای ساختنش از خود گذشتگی رو یاد گرفتم و عمیق رشد کردم . آیا من متعلق به اینجا هستم؟
برای من ِ عاشق توی فکرام غرق شدن ینی به تو فکر کردن .. تویی که هیچ وقت قرار نیست اینارو بخونی و الانم کنارم نیستی .. به تو فکر کردن .. کنار تو بودن و با تو زندگی کردن برای من یعنی تعلق داشتن و فکر کنم من اونقدری اینجا احساس تعلق میکنم که ناخونامم به سلیقه ی توعه:)

تعلقزندگیعشق
۴
۰
الن :)
الن :)
می نویسم ..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید