یادمه بهم گفته بودی از این میترسی که یه روز خسته شی و برای همیشه بری. اون روز گفتی که یه موقعها کم میاری، رنگت میپره و بیحال میشی. یادمه اون موقع هم سبز کمرنگ بودی! فراموش نمیکنم... دلت گرفته بود، یه عالمه غصه رو یه جا قورت داده بودی ولی یواشکی به من گفتی که خیلی سخت و دردناکن، هضم نمیشن! من برای حرفای اون روزت هیچ جوابی نداشتم چون دل منم پر از غم شده بود... اما الان وقتشه که یه چیزایی رو بدونی. وقتشه بدونی که چه قدر به بخشش تو نیاز دارم! چه قدر میخوام که حالت خوب باشه و من از روی عمد ناراحتت نکنم.
از روزی که اولین قدمهامو روی دستای بزرگت گذاشتم و از لحظهای که اجازه دادی تو هوات نفس بکشم و زندگی کنم تا به امروز بهت مدیونم! بهت بدهکارم “زمین”! تو هیچوقت جایی که من پا میذاشتم رو سرد نکردی؛ همیشه گرم بودی و من در جواب، تو رو سوزوندم و گرمای وجودت رو به شعلههای سوزانی تبدیل کردم که هر بار بخشی از تو رو خاکستر میکرد...! منو ببخش. ببخش که توی دلت، به جای گل، به جای لبخند و به جای عشق، بیماری کاشتم.
پلاستیک تو رو بیمار میکرد و من تو رو بیمار کردم... منو ببخش زمین، ببخش که من این قدر بد بودم اما تو هر بار خواستی ثابت کنی که تا همیشه برای قدمهای من امنترینی. کاش میتونستم بهت قول بدم که دیگه اذیتت نمیکنم، کاش یک بار برای همیشه به هوای تو قول میدادم که دیگه سیاهش نکنم. کاش میتونستم تا همیشه دوست وفاداری بمونم و درختهاتو با دست نوازش کنم نه با تیزیِ تبر!
ولی من سعیمو میکنم زمین، دارم تمرین میکنم که خالصِ خالص دوست بدارمت و تا زندهام به حرفت گوش کنم.
ما با هم زندهایم، اگه تو نباشی، ما هم نیستیم، نسلهای بعد ما هم نیستن...
اگه تو قشنگترین رنگ سبزی که توی دنیا وجود داره نباشی، دیگه کسی زیبایی جهان رو نخواهد دید! اونایی که هنوز به دنیا نیومدن، از ما طلب دارن؛ اونا تو رو از ما طلب دارن زمین! اونا هم حق دارن تو رو سبز و خوشحال ببینن.
من همین حالا برای خودم یه رویا ساختم و اون اینه که روزی از راه برسه که همهی ما، همهی هممون، با دشتهای سبزت، با کوههای قدرتمندت، با حیوونای بیگناهت، با آبهای وسیعت و با هر چی که تو دوست داری، مهربون باشیم❤️
#پیک زمین