جالب میشود اگر دریا و آسمان دست یکدیگر را گره زنند
میشود هرروز دست معشوق را گرفت
از پلکان دریا به آسمان رفت
درآبی آسمان به سمت آبی دریا نگاه کرد و گریست به این شادی کوتاه مدت کنار او
میشود درآسمان بااو خندید ورعد خنده اش دریا را طوفانی کند
میشود دستش را گرفت و به ملاقات ماه رفت
درسیاهی شب انعکاس نور چشمانش را دردریا دید و میشود درآسمان غرق چشمانش شد
میشود غروب دریا را بااوتماشا کرد وشانه ات را چون بالشی برای سر همیشه دردناکش تقدیم کرد
قلبم به دریا میزند و موج به ساحل رهسپارمیکند وچشمانم دیگر چیزی جز اونمیبیند
وصدایی خوشتراز صدایش برایم مفهومی ندارد
او بامن است و بی من
رنج شیرینیست که قلبم به اختیار او میتپد و روحم اینچنین درکنارش آرام گرفته است و جانی دیگر در جسمم نیست
او همه من را گرفت و همه را به من داد
او همه را گرفت و عشق داد
نامش ...