تصویر من از زندگی، یک رقص است.
این ذات رقصیدن است که لذتبخش است و ما با رقصیدن نمیخواهیم به جایی برسیم.این ذات رقصیدن است که لذتبخش است و ما با رقصیدن نمیخواهیم به جایی برسیم.
موقع رقصیدن، به گذشته و آینده فکر نمیکنیم، بلکه فقط در زمان حال هستیم.موقع رقصیدن، به گذشته و آینده فکر نمیکنیم، بلکه فقط در زمان حال هستیم.
کسی که میرقصد، لزوما نیازی به همراه و تماشاگر ندارد و بهتنهایی هم از این کار لذت میبرد.کسی که میرقصد، لزوما نیازی به همراه و تماشاگر ندارد و بهتنهایی هم از این کار لذت میبرد.
در رقصیدن، به دنبال هیچ پاداشی نیستیم و فقط بهخاطر لذت بردن، آن را انجام میدهیم. رقص زمانی زیباست که در آن هماهنگی وجود داشته باشد. در رقصیدن، به دنبال هیچ پاداشی نیستیم و فقط بهخاطر لذت بردن، آن را انجام میدهیم.
در رقصیدن، به دنبال هیچ پاداشی نیستیم و فقط بهخاطر لذت بردن، آن را انجام میدهیم. رقص زمانی زیباست که در آن هماهنگی وجود داشته باشد.
زندگی نیز همینگونه است.
یکی سلامتی را فدای کار میکند.
یکی خانواده را فدای قدرت و ثروت میکند.
دیگری جایی برای تفریح در زندگی نمیگذارد.
همهی اینها عدم هماهنگی است، اما اگر زندگیمان رقصگونه باشد، همهچیز را در هماهنگی و تعادل نگه میداریم.
? مصطفی ملکیان
?