ارمیا
ارمیا
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ادب ...

تو مغازه خیاطی منتظر نشسته بودم تا زیپ کاپشنمو بدوزه.

قبل از من یه پسری اونجا نشسته بود که معروف بود به خل وضع.

البته حرفهاش رو میشنیدی فقط سادگی و صداقت رو ازش میفهمیدی.

تو همین حین یه پسر دیگه درو لحظه ای باز کرد یه شیشه آب از خیاط گرفت و همینکه امد بره اونی که ساده بود بهش گفت دو هزارتومن به من بده!

اون پسر تازه وارد فحش بدی بهش داد و بهش گفت تو بیا ....بخو...

خیاط بهش گفت ای بیشعور برو بیرون...

پسر ساده که کمی هم بغض تو گلوش اومد رفت تو لک ، خیاط دو هزار تومن داد بهش و گفت ولش کن اینکه فحش میده خل وضعه...
پسر ساده گفت

منم خل وضعم ولی هیچوقت فحش نمیدم...

سکوتی پابرجاشد و خل وضع بودن پسر ساده مورد تردید قرار گرفت...






سادهادب
ای خواجه برو به هر چه داری || یاری بخر و به هیچ مفروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید