ارمیا·۱ روز پیشافسانهروی مبل نشسته بود ، اومد کنارش و دستاش رو گرفت و گفت:به من نگاه کن افسانه ، تو چشمهای من نگاه کن و بگو بهم علاقه نداری!افسانه بدون اینکه سر…
ارمیا·۲ ماه پیشاتاق شماره 5توی یه جایی بودم که اتاق های زیادی داشت و بعضی بزرگ و بعضی کوچک بودند ، و بعضی شون هم به هم راه داشتند و بعضی هم نه.تو این اتاق ها زنها و د…
ارمیادرقلم من؛ اسلحه من·۲ ماه پیشتا مرد سخن نگفته باشد!قبل از اتفاق تلخ دیروز در لبنان ، یعنی ترورِ سید حسن نصرالله ، کسی که جنوب لبنان را از چنگ صهیونیست ها درآورد و علی رغم عدم کمک ارتشِ وابست…