ارمیا
ارمیا
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

حلقه های تکرار

بسیاری از ما همیشه این گله و شکایت رو داریم که چرا در روابطمان با دیگران با آدمهای گاها عجیب و غریب و دارای خلقیات نامیمون همراه میشویم.

و متاسفانه این آدمها تکرار می شوند ، یعنی دقیقا فرد وقتی از رابطه اول فارغ می شوند ، وارد رابطه ای با فردی میشود که اتفاقا در ابتدا تصور میکند که "این با بقیه فرق میکنه" ولی دیری نمی پاید که باز دقیقا همان اختلافاتی که با فرد قبلی داشته را با مورد فعلی هم پیدا میکند.

و بعد روزی میرسد که تصور میکند همه آدمها همینطوری هستند و دارای ایراد و مشکلات ، و البته نتیجه گیریه اشتباهی نیست چرا که تجربه های آن فرد باز تکرار شده اند و اصطلاحا زندگی فرد در یک حلقه تکرار گیر کرده است.

بذارید مثالی بزنم:

عکس از نت
عکس از نت


پسری رو در نظر بگیرید که در ارتباط با دختران ، اغلب سراغ دخترانی میرود که جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشد ، یا خانواده اش جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشد.و اغلب پس از مدتی دختر او را کنار میگذارد و معمولا هم این جدایی با تحقیر و دعوا و توهین همراه می شود.

و بعد دوباره سراغ دختری دیگر با همین شکل و شمایل میگردد.

اما غافل از آنکه پسر به احتمال بسیار زیاد ، یا خود دارای جایگاه اجتماعی بالایی نیست و به این طریق میخواهد با استفاده از جایگاه اجتماعی دختر مورد نظرش ، خود را هم بالا بکشد.

و یا اینکه جایگاه اجتماعی خودش خوب است ولی تصورش این است که فقط دختران با جایگاه اجتماعی بالا شایستگی همسریه او را دارند.

در مورد اول ، بعد از فروکش کردنِ احساساتِ اولِ روابط ، از آن رو که پسر دچار خود تحقیری است به مرور از چشم دختر می افتد.

از طرفی دخترانی از این دست که به پسرانی مانند مورد اول تمایل دارند ، به دنبال کنترل گریِ همسر آینده خود هستند و ترجیح میدهند که با پسری وارد رابطه بشوند که در عین اینکه قدرتهای مردانه دارد ولی آن قدرتها ، مقهور اراده او باشند.

و چون این هدف از پسری که خودتحقیر است برنمیاید ، چرا که شخص خودتحقیر پیش همه خودتحقیر است و در نتیجه اراده اش ،به سادگی دستخوش اراده دیگران می شود ، و در نتیجه این فرد نمیتواند تجمیعی میان اراده خود و دیگران داشته باشد و براحتی کنترل اوضاع از دستش خارج میشود و رابطه به بن بست میرد.و هیچ یک به هدف خود نمیرسند.

در مورد دوم هم بر خلاف تصور پسر ، دختر با جایگاه اجتماعی بالا ، همه چیزش بالا نیست و در جاهای بسیار مهمی لنگ میزند و بزودی پسر از انتخاب خود پشیمان میشود ، و از طرفی دختر با جایگاه بالا هم طبعا انتظارات زیادتری از او دارد که طبعا برآورده نمیشود و رابطه به بن بست میرسد.

البته این دو فقط دو مثال فرضی بودند و اینگونه نیست که بتوان در یک مثال تمام ابعاد شخصیت افراد را گنجاند ، ولی برای فهم موضوع این مثال ها بد نیستند.

آدمی به شدت اسیر موضوعاتی است که نسبت به آنها شرطی شده است ، مسائلی که در ناخودآگاهش رسوب کرده اند و وقتی میخواهد انتخاب مهمی انجام بدهد ، دقیقا این ناخودآگاهش هست که تصمیم گیرنده است.

مولوی میگوید:

الخبیثات للخبیثین حکمت است | زشت را هم زشت جفت و بابت است.

پس تو هر جفتی که می خواهی برو | محو و هم شکل و صفات دوست شو

نور خواهی مستعدِ نور شو | دور خواهی خویش بین و دور شو

در واقع اگر آدمی در این حلقه تکرار گیر کرده است باید به مداوای خویشتن بپردازد و خودش را بشناسد ، از نیات درونی و خواسته های ناخودآگاهش آگاه شود تا مسیرش دگرگون شود و به سمت آدمهای درست حرکت کند.

البته به این معنا نیست که در جامعه آدم مریض و فریبکار وجود ندارد ، ولی اگر ما مجذوب و شیفته آن فرد میشویم و مشتاق بودن با او(تا زمانی که تماما او را بشناسیم) هستیم ، باید به دنبال علتی در درون خود باشیم و بگردیم و ببینیم چه چیزی درون ما هست که جذب آن آدم به خصوص میشویم.

به یاد دارم که در یک فروم روان درمانی مدتی عضو بودم و خانمی مشکل خود را اینگونه نوشته بود:

من خانمی متاهل هستم که از قضا رابطه خوبی هم با همسرم دارم(از لحاظ جنسی) و سینه های بزرگی دارم ومشکلم این است که وقتی در خیابان راه میروم و مردان به بدن من خیره نگاه میکنند ، به شدت لذت میبرم و گاها شده که حتی به اوج برسم ، و احساس گناه میکنم ، و احساس میکنم که دارم به شوهرم خیانت میکنم ولی باز نمیتوانم از این لذت بگذرم.

خوب این خانم به دلیل محیط باز آن فروم مشکل خود را براحتی بیان کرد ، بیایید فکر کنیم که اگر در این بین مردی جذاب و کمی فریبکار با دیدن این خانم به او پیشنهاد دوستی بدهد ، و این زن به دلیل همان ضعفی که خود گفته قبول کند ، آیا میتواند بعدا بهانه ای بیاورد و همه تقصیر را گردنِ فریب خوردن بداند؟

قطعا این خانم که این مشکل را در خود یافته و به نیت نا سالم خود پی برده درصدد این است که ریشه اش را بیابد و مشکل را از سر خویش مرتفع کند.

ولی اگر اینکار را نکند خودش مقصر است.

نهایتا بسیاری از مشکلاتی که هر فرد در ارتباطش با دیگران پیدا میکند ، به دلیل وجود همین نیات ، خواسته های ناخودآگاه ، عقده ها و ... می باشد.

برای خارج شدن از این حلقه های تکراری باید از نیات ، خواسته های درونی و عقده ها آگاه باشیم.

ناخودآگاهنیاتروابطروان درمانیعقده
ای خواجه برو به هر چه داری || یاری بخر و به هیچ مفروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید