آدمها درون خودشون هم به مرور دچار نقاب میشوند.
این نقاب درونی به مراتب محکمتر و سفت تر از نقاب بیرونی است که برای مردم میزنند.
بسیار شده که با آدمهایی حرف زدم که دقیقا در حال انجام یک اشتباه هستند ولی با توجیهاتی آن اشتباه ها را درست میدانند و دقیقا عین حق میشمارندش.
اما این مطلب آنجا مهمتر میشود که شروع به کاووش درون خودمان بکنیم، ببینیم آن جلوه هایی که از خودمان درونمان متصور شدیم و آن شخصیتی که برای خودمان پیش خودمان قائل هستیم چقدر با حقیقت سازگار است ، چقدر واقعا هستیم آنچه مینماییم؟
گاهی وقتی درون خودت را زیر ذره بینی میگذاری میبینی تو حتی داری خودت را هم دور میزنی ، تو الفاظی به خود چسبانده ای و با آنها خودی برای خود ساخته ای و در کمال ناباوری اینها را قبول هم کرده ای!
حداقل اگر نقابی میخواهی بزنی برای دیگران بزن ، ولی برای خودت نقاب نداشته باش ، این نقاب درونی از بزرگترین چالشهای پس از مرگ برای انسان است ، چون وقتی آدمی با خودش صادق نباشد آن دنیا که این موجود دروغین خودساخته از بین میرود و خود حقیقی اش را میبیند ، با دیو مانندی روبرو میشود که باید سالهای سال آنرا تحمل کند...
هستند کسانی که خود را بخشنده میدانند ، چون از مالشان به دیگران میدهند ، اما نمیدانند که این مال را خداوند به آنها داده و کمترین تشکر آن است که انفاق کنند و منتی بر کسی ندارد.
انسان بی نقاب انسانی است زلال ، همچون آینه ای که نورهای خیر را دیگران در او میبینند، زنگاری بر این آینه نیست و قلبشان را در این آینه میبینی...
البته این به این معنی نیست که اگر کسی دچار گناهی و خطایی است آنرا بروز بدهد تا دچار نقاب نباشد! منظور این است که اگر کسی دچار گناهی است در مقابل گناهی که از دیگران میبیند خود را برتر نبیند ، مخصوصا در قبال مومنین و هم کیشانش ، بداند که اگر او اتفاقی از گناه کسی آگاه گشته ، اگر خدا اراده کند و پرده ها را کنار بزند قادر است که گناهان او را هم به بقیه نشان بدهد.
اغماض کند از گناهانی که میبیند از دیگران ، و حتی پیش خودش هم بازگو نکند.تا به مرور برای دیگران هم بازگو نکند.
پرهیز کنند از اینکه دیگران را متهم کنند به کاری یا چیزی که خود به آن یا مشابه آن مبتلا هستند ،چگونه ممکن است کسی که خودش گرفتار این نقابهاست بتواند راه اصلاحی جلوی کسی بگذارد.
پیش چشمت داشتی شیشه کبود / ز آن سبب ، عالم کبودت می نمود
خداوند در میان ما اسوه هایی قرار داد که اگر نبودند کسی نمیتوانست راه درست زیستن را طی کند ، و زندگی این بزرگواران تاریخ سرمایه ای است برای ما...
اگر انسانی "میزان" درون خودش را منکر شود ، دچار خطاهای شناختی فراوانی میشود که تشخیصش را هم تحت تاثیر قرار میدهد.این میزان همان است که در زندگی پسین هم همان بر علیه اش حکم خواهد داد ، و فریاد میزند که چرا سالیان سال مرا خاموش کرده بودی ، چرا مرا نمیدیدی که به تو میگفتم داری کج میروی ، داری دقیقا کارهایی را میکنی که خودت آنها را در دیگران نکوهش میکردی؟
سالیان عمرت گفتی و نشنیدی ، دیدی و نفهمیدی ، و هر چه بد بود در دیگران بود و خودت گل بی عیب.
لازم است بگویم که انسان وقتی بدیهای درونش برایش آشکار شد باید مراقب باشد که دچار سرزنش نشود ، بپذیرد مشکلش را و سعی در برطرف کردن بنماید.
منظور از آدمهایی خودم است...