خیلی از وقت ها توی زندگی ما حس می کنیم واقعا زندگی نمیکنیم و سر در گم محو فکر کردن در گذشته و حال و آینده میشیم بدون اینکه اصلا متوجه باشیم که دقیقا چه می خواهیم . بار ها شده که با اینکه برنامه های کار و زندگی معمولی خود را میگذرانیم متوجه می شویم حالمان خوب نیست و فکر های مختلف به سراغمان می آید و ما را در خودش میبلعد و در ادامه بدون هیچ نتیجه ای به همین روال زندگی ادامه می دهیم. گاهی شده که ترس های بی مورد یا اضطراب های بی دلیل زندگی را به کام ما تلخ کرده باشد و شاید شما هم در پی یافتن پاسخ بسیار شنیده باشید که گذشته ها تمام شده و آینده هم هنوز نیامده و باید در لحظه حال زندگی کرد ولی واقعا در این حال چه باید کرد؟
اتفاقا گذشته ما حاصل تجربه های ماست که در زندگی که برای خودمان انتخاب کرده ایم قطعا با ارزش و به درد بخور خواهد بود و لحظه حال ما دقیقا مهم ترین زمانی است که می توان تصمیم های مهمی گرفت و آینده را ساخت اما توی این مقاله می خواهم تا در مورد تصمیم ها و احساسات حرف بزنم که قطعا قسمت مهمی از زندگی ما را تشکیل می دهد و می تواند از ما یک انسان راضی و خوشحال بسازه که طعم واقعی زندگی رو چشیده باشه!
همه ما دورانی رو گذروندیم و درس های رو یاد گرفتیم و به قول معروف شخصیتمون شکل گرفته و در ادامه وارد مرحله جدیدی از زندگی شدیم که در اون مثل همه آدم های عادی سر کاری هستیم و زندگیمون روال خاصی پیدا کرده است . حال میتواند این روال خاص بیدار شدن از خواب و کار کردن طبق چیزهای باشه که قبلا یاد گرفتیم و برامون یه حس همیشگی داره . اما دقیقا توی همین درست گذروندن زندگی آرام آرام حس افسردگی و کم شدن اشتیاق به زندگی سراغمان می آید ! اما چرا ؟ مگر همه چیز معمولی و درست نیست؟
راز مهم زندگی دقیقا همینجاست و بسیار هم ساده است ! بله ساده درست شنیدید زیرا بحث ساکن یا در حرکت بودن شماست!
ببینید وقتی شما فقط از تجربه ها استفاده می کنید و کار های همیشگی را انجام می دهید ذهن شما حالت سکون می گیرد و احساس بی خاصیت بودن ، خستگی از زندگی کردن و هزاران احساس منفی در شما جاری می شود و اینگونه شما درگیر افکار پریشان و پراکنده می شوید . کار اینجا تمام نخواهد شد زیرا ممکن است با ادامه یافتن این احساسات به جسم شما هم رسوخ کند و شما دچار ضعف و بی حالی و حتی گاها بیماری شوید و تا زمانی که راز این موضوع را نفهمید در این منجلاب بیشتر غرق شوید. اما چطور به سادگی از این منجلاب رها شویم و حس زندگی داشته باشیم ؟
همانطور که در نوار قلب خطوط بالا و پایین نشان دهنده زندگی هستند و خط صاف نشانه مرگ ، در دوران زندگی الخصوص جوانی و نوجوانی ساکن شدن و روال خاص داشتن به معنای مرگ احساس و زندگیست و داشتن اهداف و تلاش کردن برای دست یافتن به آن ها به معنای روشن شدن شعله اشتیاق به زندگی و داشتن احساسات زیبای زندگی کردن است . بله درسته مثل همان خطوط بالا و پایین در رسیدن به اهداف شکست و پیروزی یا روز های خوب و بد در انتظار ما خواهد بود اما توجه کنید که دقیقا زنده ماندن و زندگی کردن به همین معنای بالا و پایین است!
اگر شما هم در زندگیتان دچار ترس و اضطراب بی دلیل هستید یا دائما افکارتان بهم می ریزد و احساس نارضایتی از زندگی دارید و یا معنای زندگی کردن را فراموش کردید و از ته دل نمی خندید بدانید که در زندگیتان دچار سکون شدید و فقط روز هایتان را میگذرانید . پس الان زمان آن رسیده برای خود اهداف جدیدی در نظر بگیرید که دوست دارید و برای رسیدن به آنها شروع به حرکت و تلاش کردن کنید تا دوباره و به سرعت به چرخه زندگی کردن برگردید و از زندگی در دل این دنیایی که سراسر شگفتیست لذت ببرید زیرا که زمان برای شما کافی نخواهد بود!
شاید برایتان سوال شود که چه اهدافی انتخاب کنید بیشترین تاثیر را داشته باشد ، در این مورد باید بگویم که هدف باید چیزی باشد که از رسیدن به آن لذت ببرید و صرفا نباید چیزی باشد که به کار بیاید! مثلا میتواند یاد گرفتن یک زبان جدید باشد یا نوشتن یک مقاله می تواند به پایان رساندن یک بازی باشد و یا آموختن یک مهارت جدید که در آینده زندگیتان را دچار تحول کند . خلاصه اینکه هدفی انتخاب کنید که دوستش داشته باشید و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نکنید.
من خودم این مرحله از زندگی را پشت سر گذاشته ام و هر چه برایتان نوشتم حاصل تجربه شخصی من است ولی به درک این رسیده ام که زنده ماندن و زندگی کردن حاصل حرکت است و گیر کردن در یک چرخه تکراری سکون و پایان حس زندگیست.
امیدوارم زندگی پر از حرکت و برکت داشته باشید و از آنچه زندگیش می کنید راضی و خشنود باشید...
در پایان خوشحال می شوم اگر نظری دارید برای من بنویسید تا همه از تجربه شما هم بهرمند شوند.
