ویرگول
ورودثبت نام
Wanderer
Wanderer
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

اشک هرگز مشمول مرورزمان نمی گردد!

از بچگی عادت به گریه کردن و ضعف نشون دادن نداشتم. وقتی میگم بچگی منظورم ۷ ۸ سالگی نیست، اطرافیان میگن از وقتی به دنیا اومدی ما صدای گریه ی تورو نشنیدیم! تا جایی که مامانم نگران میشه و نوزاد یکماه‌اش رو می بره دکتر که اقااا این بچه ی من مشکل داره! یه روزم شیرش ندم گریه نمی کنه!! حتی یکبار خواهر عزیزم باسن مبارک‌اش رو میذاره روی دهنم و تا کبودی و مرز خفگی پیش میرم ولی بازم گریه نمی کنم! گویا روح ملکه ای در من حلول کرده بود که هربار که از خود ضعف نشان نمی داد در او هزاران غرور تاریک جان می گرفت! این ملکه انقدر قلدری کرد و ضعف نشون نداد که قطرات اشک و آلام زندگی مخازن اشکش رو پر کرد و نتیجه این شد که الان سه روزه که بی وقفه دارم گریه می کنم! چند لحظه ای به خودم استراحت میدم و دوباره با فکر کردن به سوژه ی مورد نظر سیل اشک ها سد غرور رو شکونده و دیون معوقه ام رو می پردازن. به قول ویکتور هوگو حقوق انسان از نظر اشک هرگز مشمول مرور زمان نمی گردد.

واقعیت این روزهام با واژه های قرضی از ویکتورهوگو انشالله که راضی باشه
واقعیت این روزهام با واژه های قرضی از ویکتورهوگو انشالله که راضی باشه



ویکتور هوگوگریهغرورروانشناسیدرمان
از یافتن معنای زندگی ناامید شدم. فهمیدم که خود باید معنا بسازم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید