خط كشيديم روي زميني كه نمي دانيم از آن كيست!
هركه زور بيشتري داشت تكه زميني را صاحب شد و هر كه را كه وارد آن شد با ضرب شمشير يا گلوله از دنيايي كه نمي دانيم در حقيقت از آن كيست بيرون راند.
دست به چاپ کاغذهایی زدیم که ارزش ذاتی آن برابر با پر کاه است اما اعتباری به آن دادیم که از پس آن توانست معنای زندگیمان را تغییر دهد و پيرو همان كاغذها قرن ها گرسنگي و حقارت كشيديم و يا به ديگر هم نوعانمان فخر فروختيم.کاغذهایی که ما به آن ها اعتبار دادیم، حالا ارزش مارا مشخص می کنند!
غذا به اندازه همه مان بود اما به غذاي يكديگر دست درازي كرديم.
خودمان را دسته بندي كرديم بر اساس رنگ ها ، محل زندگي ، اعتقادات و سپس هرگروه كه اكثريت را تشكيل دادند اقليت را تحت فشار قرار دادند.
براي خودمان سرگروه انتخاب كرديم كه به زندگي گروهي مان نظم بدهد و بعد به واسطه همان فرد ميليون نفري شكنجه شديم !
براي خودمان قانون صعب الاجرا ساختيم و به جرم سرپيچي از همان قوانين مجازات شديم.
از خودمان طبقه ساختيم و تلاش كرديم طبقه هاي پايين را از بين ببريم كه مايه ي ننگمان نباشند،غافل از اينكه پي اين ساختمانمان را فرو مي ريزيم.
خودمان تابو ساختيم و خودمان پنهاني به انجام ان پرداختيم و باز توسط خودمان سرزنش شدیم!
این چرخه ی معیوب تا به کی ما را در خود می چرخاند؟