پروکروستس پسر غول پیکر پوسایدن رسم مهماننوازی عجیبی داشت. او هر مسافری که قصد ورود به آتن را داشت، به تخت خود دعوت میکرد. اما این دعوت، نه نشانهی مهماننوازی، که آغازی بود بر کابوسی هولناک. اگر مسافر کوتاهتر از تخت بود، پروکروستس با زور و شکنجه، اندامهای او را میکشید تا با اندازههای تخت یکسان شود و اگر مسافر بلندتر بود، پاها و سر او را میبرید تا به اندازهی تخت درآید. از نظر پروکروستس تنها کسانی انسان کامل بودند و حق ورود به آتن را داشتند که اندازهی تخت او بودند!
تخت پروکروستس نمادیست از هرگونه تلاش برای اجبار انسانها به بودن به شکلی که غیر از ذات آنهاست، برای وادار کردن انسانها به قالبهایی از پیش تعیین شده... نمادی کسانی که میکوشند تا همه را به یک شکل درآورند، تا همه به یک صدا سخن بگویند و به یک شیوه بیندیشند.
اما انسان، موجودی متنوع و چندوجهی است. او در سخن، اندیشهها و احساساتش، همچون رنگینکمانی زیبا میدرخشد.
داستان تخت پروکروستس، یادآور این است که هرگاه کسی بخواهد انسانیت را در قالب خود بریزد، باید منتظر انتقام تستئوسها باشد. انسان، هرگز زیر بار ظلم نخواهد ماند. انسانیت در هیچ قالبی جای نمیگیرد.