نوشتن درباره رمانهای کلاسیک به گونهای منحصربهفرد سخت است. بهویژه اگر از آن اثر کلاسیک، استقبال عجیب و غریبی هم نشده باشد. من قبل از اینکه این مطلب را بنویسم، هشتگِ #پدران_و_پسران را در اینستاگرام جستجو کردم و نتیجه برای خودم عجیب بود. تقریبا 100 پست، با این هشتگ وجود داشت که همهی آنها هم درباره این رمان ِ تورگنیف نبودهاند؛ بلکه مثلا مربوط میشدند به بعضی از هنرمندان و فرزندانشان (پسرانشان)؛ حتی وقتی کلماتِ کلیدی ِ مرتبط با «پدران و پسران» را جستجو میکردم، «پدران و پسرانِ سینمای ایران» رتبهی بالاتری از «پدران و پسران ترجمه مهری آهی» داشت.
«پدران و پسران» رمان ِ بیسروصدایی است. گمان میکنم کمتر از ارزشِ واقعیاش، به آن پرداخته شده ولی این گزاره، به این معنا نیست که پدران و پسران یک شاهکار تاریخی است. از زاویهی نگاه من، این رمان، یک اثر خوبِ معمولی است (یا شاید بهتر است بگویم یک اثر معمولی ِ خوب)؛ اثری که مختصاتِ آثار کلاسیک را چه از حیث روایت، چه از حیث شخصیتپردازی و چه از حیث قضاوتِ و ارزشگذاری روی شخصیتها داراست.
داستان «پدران و پسران» حول شخصیتی به نام «بازارف» میچرخد. جوانی از نگاهِ من «لجدرآر» و گیرکرده بین ِ چیزی که اصرار دارد باشد و چیزی که دلش و طبیعتِ وجودیاش میخواهد باشد. بازارف، اعصاب ندارد، به علم و طبیعیات بسیار اهمیت میدهد، عشق و عاشقی و رمانتیکبازی را با اخم و تخم پس میزند، از پذیرش محبت و مهر والدین خود، دوری میکند، در انتقاد و رکگویی عقبنشینی نمیکند و به طور کلی لجباز است. چیزی که من از داستانگوییِ تورگنیف فهمیدم، این است که این پسر، بیرون و درونش، یکی نیست. ادای آدمهای سفت و محکم را درمیآورد اما پای عشق و محبت که وسط میآید او هم دلش میخواهد دوست بدارد و دوست داشته شود، او هم میخواهد ببوسد و بوسیده شود و .... .
بازارف به سنت پشت کرده و با نسلِ قبل از خودش قهر است (یا دستکم بداخلاق است). و نویسنده، دانسته یا ندانسته، به مخاطب القا میکند که نمیتوان اینگونه ماند و شخصیت بازارف را به سختترین مجازات محکوم میکند و او باید در داستان بمیرد؛ مرگی که اگرچه باعث تألم است اما گریزی از آن نیست.
اما ترجمهی کتاب:
نام «مهری آهی» را اولین بار روی همین کتاب دیدم و بعد روی کتاب «ابله» اثر داستایفسکی. بدون اینکه بخوانم و فقط از روی شنیدهها، میترسیدم که با ترجمهی او روبرو شوم اما بهواقع ترجمهی او که از 66 سال پیش به ما رسیده، اثری پذیرفتنی و حتی میتوان گفت تمیز است؛ بگذریم از اینکه نوع نگارش و تایپ آن روزگار، خوانندهی امروزی را کمی به سختی میاندازد اما در نهایت، با اثری درخور مواجه هستیم. یادم میآید شبی از زندهیاد استاد حسین آهی، پرسیدم که خانم مهری آهی با شما نسبتی دارند و ایشان گفتند که بله! ولی الان یادم نیست که گفتند دخترعموی خودشان هستند یا دخترعموی پدرشان. استاد حسین آهی گفتند که ترجمههای ایشان بسیار در خور اعتنا و اعتماد است چراکه خانم مهری آهی، در روسیه زندگی کرده و به زبان روسی، مسلط هستند و آثار روسی را به صورت مستقیم از این زبان، برگرداندهاند.
و کلام آخر:
آیا این رمان را بخوانیم یا نه؟
اگر از من میشنوید بله حتما! چراکه «پدران و پسران» رمانی کلاسیک است و کلاسیکها مهم هستند و چیزهایی از زندگی در خودشان مخفی کردهاند که ما گاهی متوجهشان نمیشویم اما از گذرگاهِ واژهها وارد ذهن و مغز ما میشوند و جایی در ناخودآگاه ما باز میکنند و در یک فرآیندِ غریب، تبدیل به تجربهی زیستی ما میشوند. گاهی ممکن است به ذائقه ما خوش نیاید چنانچه من رمان «مادام بواری» را دوست نداشتم اما نمیتوانم منکر شوم که این آثار کلاسیک (حتی اگر شاهکار نباشند) اثرگذار هستند.
مصطفا
28 تیر 1399