? باز آمد بوی ماه مدرسه، بوی بازیهای راه مدرسه ...
اگه صدای موسیقی مدرسه کناری نبود، من به کل فراموش کرده بودم که مهر شده و مهر با ماههای دیگه فرق داره!
اون موقع ها که آجی فارغالتحصیل بود و من مدرسهای، همیشه بهش غبطه میخوردم که اول مهر میخوابه و من میرم مدرسه?
چشم انتظار اون روزی بودم که اول مهر بشه و منم با خیال آسوده و بدون نگرانیِ مدرسه کنارش بخوابم؛ و اون اول مهر، بالاخره امروز رسید و
۱.من بیدارم???
۲. اصلا یادم رفته بود اول مهره و مهر با ماههای دیگه فرق داره?
دلم تنگ شده برای کتابخونه و حوض مدرسه، برای کلاسهای طاق بلند و باغچهی رنگارنگش
برای کُنارهایی که هیچ وقت نخوردیم و سالن ورزشی که هیچوقت افتتاح نشد
برای شور و شوقی که داشتیم و دبیر زیست و شیمی و زمینشناسیمون، دبیرهایی که خیلی ماه بودن
برای مافیا و کودتاهایی که بازی میکردیم و صدای خندههامون، رضوان و آهنگ هایی که میخوندیم، فاطمه و فالهای عاشقانش ، نگار و برقی که توی چشماش بود وقتی از فیلم و کتاب حرف میزد، خاطره و مِهری که توی وجودش بود، کیمیا و بغلهای زردش، فاطمه و خندههای زیباش، زهرا و کوثر و...
دلم برای همهی اون لحظهها تنگ میشه
و خوشحالم، خوشحال برای روزهای سختی که دیگه تموم شدن، روزهایی که فراموششون نمیکنم، روزهایی که باافتخار بهشون نگاه میکنم و میگم سخت بودن اما من از پسشون بر اومدم.
امیدوارم شروع سالتحصیلی شروع ساخت رویاهاتون باشه، توی دوران تحصیلتون تا میتونید خاطره بسازید، بالذت درس بخونید و در راه خواستهها و آرزوهاتون قدم بردارید??
یاعلیع
خب شما اول مهر چه کارهاید؟ محصلید یا مثل من فارغالتحصیل؟ شما مدرسه و مهر ماه رو چطور میبینید؟ برام بنویسید?