سلام امیدوارم حالتون خوب و خوش و زرد باشه 😍💛
اذان ظهر رو که بگن به تقویم قمری، بیست سال از تولد من میگذره.
تولدهای قمریم رو دوست دارم، قبل از تولد شمسیم از راه میرسن و یک دورنما از سنی که قراره بهش وارد بشم رو نشونم میدن. بیست سالگی!
بیست سالگی سن عجیبیه، حتی شاید عجیبتر از هجده و نوزده... پایان نوجوانی و شروع بزرگسالی!
هم شادم و هم کمی محزون...
ما دیشب رو تولد اعلام کردیم و رفتیم بیرون، دقیقتر بگم برای خرید کادوی من رفتیم کتابفروشی 🥳📚
این کتابفروشی رو من چندسال پیش وقتی تازه تاسیس بود دیده بودم (قبل از کرونا) اون موقع هنوز بعضی قفسههاش خالی بود و دیگه نرفته بودم تا دیشب.
کتابفروشی بزرگی بود اما کتابهایی که میخواستم رو نداشت، روی قیمت کتابهای قدیمیتر هم ماژیک مشکی کشیده بودن تا با قیمت روز بفروشن (من اصلا این کار رو برای کتاب نمیپسندم) همین شد که کتاب نخریدم و قرار شد بعد از جای دیگه سفارش بدم. (چون کتابنخوندههام زیاد شده تصمیم گرفتم فقط مواردی رو بخرم که برام اولویت دارند یا مثلا موقعیت خوبیه برای خریدشون) با این حال بودن کنار کتابها خیلی خوش گذشت😍💫
کتابفروشی شامل یک بخش فروش نوشت افزار هم میشد که خیلی جامع و رنگی رنگی بود.🥰 اما به هر بخش میرسیدم میگفتم خب این رو که دارم، این رو که استفاده نمیکنم و...😄 در نهایت فقط یک راپید مشکی گرفتم که توی لیستم بود.
یک نمونه از زیبایی دفترهای اونجا،🥲 اما من چند روز پیش دفتر خریدم🙂
ناداستان یک دوماهنامست که از چند وقت پیش یک سری دفتر هم تولید کرده. دفترهاشون در ۴ رنگ تولید شدن، صحافی جلد سخت دارن، ته دوخت و سبکن؛ اما ویژگی جذابشون برای من برگههاشون بود. هر دفتر شامل سه نوع برگهی خطدار، ساده و شطرنجی میشه و دیگه نیاز به دفترهای جدا برای طراحی، نوشتن و بولت ژورنال نیست. برگههاش هم بالکی خیلی خوش رنگیه (خیلی روشن نیست، خیلی هم تیره نیست) فقط یک مورد راجعبهش هست، اگر با راپید روی دفتر بکشید پشت برگه سایه میندازه. اینم بگم که با خرید این دفترها میتونید به دوام مجله ناداستان کمک کنید.
چون خودم خیلی دفترهای ناداستان رو دوست داشتم گفتم به شما هم معرفیشون کنم 🥰📔
من دفتر رو با کتابی که کنارشه از فروشگاه اینترنتی دکه خریدم.
شما چه تجربهای از تغییر سنتون دارید؟ افزایشش رو دوست دارید یا بابتش نگرانید؟ از بهترین تولدتون برامون بگید
پ.ن: حالا که این آپدیت رو مینویسم نزدیک تولد ۲۱ سالگی شمسیمه و بیشتر از یک سال از نوشتن پست گذشته. برگشتم و کنار بازخوانی ایموجیها رو که طی به روزرسانیهای ویرگول پریده بودن تصحیح کردم و یک ذره هم متن رو ویرایش کردم. زندگی چه زود و چه دیر میگذره... من اون کتاب رو خوندم، اون دفتر رو مدتها پیش تموم کردم و راپید رو هنوز دارم، هر چند دیگه نفسهای آخرش رو میکشه. ۱۰ اسفند ۱۴۰۲