الهه روحاللهی·۴ ماه پیشجُستار: نوشتن برای کشف، کاوش برای نوشتنوقتی دلی...از وقتی خودم را شناختم جستارها را دوست داشتم، گرچه نمیدانستم آنچه دوست دارم، زیرمجموعه ناداستانها و جستار است. آنوقتها نوجوا…
✦ ؋ـاطمـہ ساבات جزائرے ✦| نویسنـבه·۶ ماه پیشدردهای تکراری و کُشندهتا به حال به موهبتِ تنوعِ دردهای زندگی اندیشیدهای؟ اگر نه، با من همراه شو تا با هم ببندیشیم: از آدم ابوالبشر تا کنون آدمی همهی عمرش را در…
Mr. Nobody·۹ ماه پیشتنهایی لهشده زیر تنهاییتنها شده بودم. یک حیاط مربعیشکل بزرگ بین چند اتاق و اندرونی، که دیوارهایش به اندازهٔ چندتا مامان و بابام بودند، مرا احاطه کرده بود...
الهام تربت اصفهانیدرصاحبان قلب های صورتی·۱ سال پیشجهان زیر زمینی منتازه سواد یادگرفتهام که خاله زری میمیرد، وراث تصمیم میگیرند که فعلا خانه را نفروشند، اجاره میدهندش به ما. آن خانه یک زیرزمین بزرگ دار…
سجاد حاجیان·۱ سال پیشبین راهبا تمام زور ممکنش قرقره را عقب میچرخاند و چوب ماهگیریش را بالا میکشید. چشمهای سمجش را که شوری عرق پیشانیش میسوزاند، آنی از ماهی برنمیدا…
محمد جانمحمدی·۱ سال پیشاصلاً به درد این کار میخوری؟!تا حالا به این فکر کردی که: چرا از شغلت لذت نمیبری؟ چرا مدام حس میکنی چیزی گم شده؟ چرا هیچوقت جرات تغییر نداری؟ این ناداستان برای توئه
Mona Shaateri·۱ سال پیشپروانهگاهی اوقات روزها خودشان راوی زندگی ما هستند. برای تو یک روز را اینجا نوشتهام.