ویرگول
ورودثبت نام
فرجانه
فرجانه
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

نیمچه آپدیت

سلام، سلام. حالتون چطوره؟ صبحتون بخیر?

زیبا نیست؟ ???
زیبا نیست؟ ???


یادتونه گفتم نردبونی که توی اتاقم بود رو کتابخونه کردم؟ خب همین الان پر شد?

بعد از اینکه کتاب‌هایی که توی کمد بودن رو در‌آوردم و کتاب‌های روی زمین رو جمع کردم؛ دیدم که عملا پر شده و باید به فکر یک کتابخونه‌ی خلاقانه‌ی سوم باشم? کجا باشه بهتره؟ (البته یک بخشی از این کتاب ها امانت دوستانن پیش من)

ساعت۴:۵۰ صبحه، آیا سحرخیزم؟ نخیر جانم شب زنده دارم? و با وجود کتابی که تازه تموم کردم خواب هم به چشمام نمیاد. از طرفیم امروز صبح باید برم بیرون?

حالا ماجرا چیه؟ به پیشنهاد یکی از دوستان برای درس میرم کتابخونه، البته این هفته خود اون دوست نمیاد (اگر این پست رو میخونی، سلام???) منم به یک دوست دیگه گفتم بیا با هم بریم که منم تنها نباشم، اونم به خواهرش گفت و خواهرشم به دوستش، حالا اگر کنسل کنم.... بله ?

(لازم به ذکره که چند روز پیش هم باز قرار بود بریم و من صبحش کنسل کردم?)

از اون طرف هم با همون دوست و دو نفر دیگه قراره عصر در کتابخونه جمع بشیم و بعد از مدت ها (و شاید برای آخرین‌بار) تجدید دیدار کنیم.

چرا؟ آیا قراره یک نفر از ما دارفانی رو وداع بگه؟ شاید، خدا عالمه?

آیا قراره بریم سفر قندهار؟ من که در جریان نیستم

این گروه ۴نفره‌ای که ما باشیم از دبستان با همیم، اما حالا که همه قد خرس شدیم انقدر مسیر، رویاها و افکارمون از هم جداست که همین دورهمی امروز هم با کلی ماجرا و دلخوری و تا مرز کنسل شدن رفتن، برقرار شده، اما میدونید ما لیاقت یک پایان خوب رو داریم. تموم اون سال‌ها و خاطرات لیاقت یک پایان زیبا رو دارن، فقط دعا کنید که دعوا نشه?

پی‌نوشت خودمونی: نمیدونم شاید اگر خودم به همچین پستی برمیخوردم هیچ وقت نمیخوندمش، شاید با خودم فکر میکردم چرا نویسنده خاطراتش رو به جای دفتر اینجا نوشته! اما میدونید به نظرم حرفای امروزم عمق داشتن. تجربه های زیسته‌ای بودن که ممکنه از شما دور نباشن، از طرفی همیشه هم که قرار نوشته‌های ادبی و تیتر‌وار بنویسیم، گاهی متن باید از دل براید که لاجرم هم بر دل نشیند?? شما چه خبر؟

با عشق فرجانه?

#واپسین_روزهای_پاییز ??

پی‌نوشت۲: الان که مینویسم ۲اسفند۱۴۰۰ و مدت‌ها بعده. صبح رو خوابیدم و فقط عصر رفتم، من و دوستام با احترام و یکم دعوا از هم جدا شدیم. هنوز هم وقتی بهش فکر میکنم ته دلم ناراحت میشم اما میدونم بیشتر از این اگر ادامه میدادیم، احترام بینمون از بین میرفت. و این متن الان به چشمم یکم لوس میاد??? ممنون که خوندید و نظر دادید و به روم نیوردید.??

پاییزدوستدبستانکتابخونهچه خبر؟
اینجا درباره‌ی فیلم، کتاب و تجربه‌هامون صحبت میکنیم. به لیست‌ها سر بزنید 📚🌻
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید