ویرگول
ورودثبت نام
Farshad vahed
Farshad vahed
Farshad vahed
Farshad vahed
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

تو را دیدم




تو را دیدم، دلم بی‌تاب‌تر شد
جهانم ناگهان نایاب‌تر شد
میان لحظه‌های بی‌قراری
دلم با چشم تو، شاداب‌تر شد

نگاهم را به مهتابت سپردم
شبم از نور تو نایاب‌تر شد
وجودم را که در دل غم گرفته‌ست
به یک لبخند تو، جذاب‌تر شد

تو را دیدم، ولی باور نکردم
که ممکن باشد این رویا چنین کم
ولی هر بار وقتی دور بودی
دلم گفت: "عشق یعنی... یک نفر هم!"

تو را دیدم، نه با چشمِ زمینی
که با نوری شبیه آفرینی


تو را دیدم... و دیگر خواب دیدن
برایم شد شبیه فهمیدن
تو را دیدم، و فهمیدم که بودن
بدون عشق، یعنی ترسیدن




۳
۰
Farshad vahed
Farshad vahed
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید