Farvah
Farvah
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

زندگی‌هایم

#ایلام
#ایلام


ناگاه خسته شده‌ام

گویی به یاد آورده‌ باشم

پیش از این بارها زیسته‌ام:

روزی قاصدکی بوده‌ام در سرزمین‌های بی‌باد،

سال‌ها جاده‌ای بوده‌ام که هیچکس از آن بازنگشت،

و روزگاری باجه‌ی تلفن بوده‌ام، در یتیم‌خانه‌.

خسته‌ام

و کمی که فکر می‌کنم،

به یاد می‌آورم در تمام جنگ‌های تاریخ کشته شده‌ام،

و به انتظار تمام سربازها نشسته‌ام.

دوباره زنده‌ام؛

و دست‌هایم با یادآوری خاطراتشان پینه می‌زنند،

پاهایم از چند ‌‌عمر ایستادن خم می‌شوند،

و قلبم گویی در سینه‌ی تمامِ سوگوارها تپیده است.

خسته‌ام

و لالایی تمام مادرانِ تا کنونِ خود را می‌خواهم

تا تنها یک عمر را، به خواب بروم.

دلنوشته
در ستایش لحظه‌های “همیشه در هرگز”
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید