Fateme
Fateme
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

کتاب "هنر عشق ورزیدن" از اریک فروم

اینم از اولین کتابی که قراره اینجا راجبش بنویسم.این کتاب رو به خاطر یه خوانش گروهی شروع کردم ولی بعد از خوندن چند صفحه اول کتاب احساس نیاز به دوستن مطالبی ازین دست رو شدیدا احساس کردم به طوری که تصمیم گرفتم ازین به بعد بیشتر توی زمینه روانشناسی مطالعه کنم.



آقای فروم اول از همه از لزوم عشق توی زندگی صحبت کرده. طبق گفته ی ایشون عمیق ترین نیاز انسان غلبه به تنهاییه و راه های زیادی برای غلبه به این تنهایی هست مثل داشتن حیوان خانگی، تصرفات نظامی، غرق شدن در تجملات، لذت جنسی، عشق به خدا، عشق به انسان و ... ؛ اما خیلی از این راه حل ها به طور موقت می تونه احساس تنهایی رو برطرف کنه و عشق بهترین پاسخ برای رفع تنهاییه.

سوالی که پیش میاد اینه که منظور از عشق چیه ؟ نوعی پیوند همزیستی، یا پاسخ به مساله وجود؟

بهترین مثال برای شناخت پیوند همزیستی رو میشه رابطه ی بین مادر آبستن و جنین در نظر گرفت که مادر نیاز های جنین را برطرف می کنه و بهش زندگی می ده، در عین حال زندگی خودش به برکت وجود جنین تقویت می شه. در پیوند همزیستی روانی هم همین نوع دلبستگی از لحاظ روان شناختی به وجود میاد. که در این نوع پیوند فرد منفعل (یا به اصلاحِ بالینی، خودآزار) از احساس جدایی فرار می کنه، به این صورت که خودش رو بخشی از کسی می دونه که اونو هدایت میکنه. فرد فعال ( دیگرآزار) هم نمی توانه بدون دیگری زندگی کنه با این تفاوت که او فرد دیگرو تکه ای از خودش می کنه.

در تقابلِ پیوند همزیستی، عشق بالغانه وجود داره که شرط اصلیش حفظ فردیت شخصه.این نوع عشق چهار تا مشخصه ی اصلی داره: مراقبت ، مسئولیت پذیری ، احترام و شناخت.

مراقبت: اگر کسی بگه عاشق یک گله ولی فراموش کنه بهش آب بده، عشقش به اون گل رو باور نمیکنیم.
مسئولیت پذیری: امروزه خیلیا مسئولیت پذیری رو وظیفه در نظر میگیرن در حالی که یه عمل صد در صد داوطلبانه است. مسئولیت پذیری یعنی پاسخ به نیاز های بیان شده یا بیان نشده‌ی انسانی دیگر.که در رابطه مادر و فرزند به توجه به نیاز های جسمانی مربوط میشه در حالی که توی بزرگسالان بیشتر مربوط به نیاز های روانی میشه.
احترام: که نباید با ترس و وحشت باشه. کلمه respect (احترام) از ریشه ی respicere به معنی نگاه کردن گرفته شده ینی توانایی های یک فرد رو همون طور که هست بببینیم.این احترام در صورتی به دست میاد که به استقلال رسیده باشیم و نیاز نباشه دیگری رو استثمار کنیم.
شناخت : مطلب قابل توجه اینه که بدون شناخت نمیشه سه مشخصه ی دیگه رو به خوبی انجام داد. و شناخت در صورتی درست انجام میشه که از دغدغه ی خود فراتر بری و دیگری را بر اساس اوضاع و احوال خودش ببینی. یه مثال می تونه خوب اینو توضیح بده : من می دونم که یه نفر عصبانیه حتی اگر اونو آشکارا نشون نده. حالا اگر اونو بهتر بشناسم می فهمم که این عصبانیت مظهر چیز عمیق تریه و نشون دهنده ی نگرانی و ناراحتی اون فرده. پس اونو فردی می دانم که عذاب می کشد، نه فردی که عصبانی است.

نکته ای که باید توجه بشه اینه که ما هر چقدر هم برای تلاش خودمون تلاش کنیم باز هم خودمون رو کامل نمیشناسیم. پس باید این رو در نظر بگیریم که دیگران هم شیئ نیستند و هیچ وقت نمی تونیم به طور کامل اونا رو بشناسیم. یه راه نا امید کننده برای شناخت دیگران تسلط کامله. یعنی قدرتی داشته باشیم که دیگری هرطور که ما می خواهیم عمل کند. در این صورت او به دارایی ما تبدیل میشه.که درجه نهایی این نوع شناخت همون دگر آزاریه که دیگری رو وادار کنیم در حین عذاب کشیدن رازش رو با ما در میون بذاره. که مثل بچه ای می مونه که برای شناخت بهتر یک وسیله اونو تکه تکه میکنه.که انگیزه ی این بی رحمی میل به شناخت چیز هاست.


در مورد عشق دو دیدگاه وجود داره:

عشق یه جاذبه فردی و منحصر به فرد بین دو فرد خاصه؛ یا یه عمل کاملا ارادی است. طبق نظر آقای فروم هر دو دیدگاه درسته و عشق ترکیبی از این دوست.یعنی عشق یک تصمیمه ولی مستلزم عناصری خاص است که بین بعضی ها وجود داره و بین بعضی ها وجود نداره. به همین ترتیب این که اگر کسی در رابطه اش موفق نشد بگوییم این رابطه باید گسسته شود به همان اندازه غلط است که بگوییم این رابطه هر گز نباید گسسته شود.


مهم ترین مسئله ای که توی این کتاب تاکید شده اینه که عشق فقط منحصر به یه فرد خاص نیست، عشق باید نسبت به تمامی اطرافیان باشه. و اینم در نظر گرفته بشه که عشق به خود با عشق به دیگران دو گزینه ی جدا از هم نیستن. البته عشق به خود نباید با خودخواهی اشتباه گرفته شه. فرد خودخواه همه چیز رو برای خودش می خواد و به نیاز های دیگران توجهی نداره. چنین فردی اساسا قادر به عشق ورزیدن نخواهد بود.حتی به بیانی خودخواهی و عشق به خود متضاد هم هستن؛ فرد خودخواه در واقع خودش رو نا چیز دوست داره و این خودخواهی نوعی سرپوش بر این احساسه.


فصل سوم این کتاب هم مثال هایی از تاثیر برخورد والدین بر نوع روابط فرزندانشان در روابط آینده و عشق های روان رنجورانه گفته شده.

یکی از مثال های شبه عشق عشق احساساتی است که در این عشق یک زوج ممکنه تحت تاثیر خاطرات عشقی گذشته شان یا خیالبافی هایی در مورد عشق آینده شان باشن ولی در لحظه ای که زندگی میکنن از یکدیگر خسته باشند.این شکل انتزاعی و از خود بیگانه عشق به عنوان ماده مخدری عمل میکنه که درد واقعیت و جدایی و تنهایی رو تسکین میده.

یک مثال دیگه عشق روان رنجورانه استفاده از سازوکار های فرافکنانه به منظور دوری از مشکلات خود و در عوض پرداختن به کاستی های معشوقه.یعنی هر کدام به خوبی متوجه ضعف های دیگری می شن و بدون توجه به نقص های خودشون به شادی ادامه میدن.(مثل خیلی از ملت ها که در حال توجه به ضعف های سایر ملل اند). در شکل دیگر فرافکنی ، از بچه به عنوان عاملی برای فرافکنی استفاده میکنند و در ادامه بچه را عاملی برای جدا نشدن قرار میدن.( اگرچه صدمات حاصل از فشارِ ناراحتی در خانواده‌ی متحد به مراتب از جداییِ آشکار بیشتره. جدایی حداقل به بچه ها یاد میده که با یک تصمیم شجاعانه به وضعیت تحمل‌ناپذیر پایان بدن.)


یه اشتباه متداول هم در مورد عشق وجود داره : عشق لزوما نبودن تعارضات نیست. اکثر تعارضات در مورد موضوعات جزئی و سطحیه که عموما راه حلی ندارد. تعارضات واقعی عمیق ترند، مخرب نیستند و باعث شناخت بهتر طرفین از هم می شوند.


در انتهای کتاب هم از اون جایی که آقای فروم عشق رو یه هنر در نظر گرفته؛ تمرین های برای افزایش انضباط، تمرکز ، صبر و دغدغه ی بسیار به مسلط شدن بر آن هنر گفته شده که لازمه ی هر هنریست.

در مورد تمرکز نکته قابل توجه اینه که برای یادگیری تمرکز باید روی خود حساس شد.حساس شدن به خود به چه معناست؟ حساسیت یعنی همانجور که یک راننده بدون این که راجع به همه ی عوامل فکر کند، ولی ذهنش در حالت هوشیاریِ ریلکس تغییرات مرتبط به رانندگی ایمن رو دریافت میکنه.یا مثل مادری که شاید با صدای بلندی از خواب بیدار نشه ولی با گریه ی کودک از خواب بیدار میشه.به همین صورت باید روی تغییرات روحی و جسمی خود حساس باشد و بدون دلیل تراشی به آن ها تجوه کند.(مثلا از خود بپرسد چرا افسرده ام؟)



خیلی سعی کردم کوتاه تر بنویسم ولی خب حس می کنم حتی همین حد از خلاصه کردن هم باعث میشه حق مطلب به خوبی ادا نشه . ولی خب اگر این مطالب برای شما هم جذابه توصیه می کنم حتما کتاب رو بخونید چون در کتاب خیلی کامل و گویا راجع به این مسائل صحبت شده.

راستی اینم بگم که کتابی که من خوندم از انتشارات نسل نواندیش با ترجمه ی آقایی ابوذر کرمی بود و شامل 158 صفحه است.

کتابهنر عشق ورزیدناریک فرومروانشناسی
تجربه ی نویسنگی : صفر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید