فاطمه گنجی
فاطمه گنجی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

لبخند

هر وقت بابام زیاد می‌خوابه، می‌فهمم غم تو دلشه.

هر وقت مامانم تو حیاط، سر شیرآب چنگ می‌زنه به حوله‌های حموم، می‌فهمم بازم بابا دعواشون شده.
هر وقت دادشم تو خونه هی راه میره و میگه یکی منو بغل کنه، می‌فهمم داره درد می‌کشه.
هر وقت به همه‌ی کارام می‌رسم و لبخند می‌زنم هیچ‌کس نمی‌فهمه که قلبم تیکه‌تیکه شده و دارم جون میدم...


می‌نویسم تا وقتی نیستم،باشم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید