به خاطرم است اولین بار این عبارت را در سریال ساختمان پزشکان شنیدم ضابطه یا رابطه؟ سوالی که جوابش واضح است همه می گوییم ضابطه منتها وقتی در یک صف ایستادن ساده دوستمان به ما بگوید "بیا این جلو پیش من بایست." راحت قبول می کنیم.
در دوران دانشجویی هم جایی بحث بود که چرا فلان شخص که در شهرستان کناری زندگی میکند توانست خوابگاه بگیرد ولی فلانی و من نتوانستیم؟ سوالی که جوابش قانع کننده بود. جوابی که من ما داده شد این بود که این شخص، پدرش فلان منصب را در فلان جای مهم دارد. مجبوریم. اگر رییس دانشگاه وقتی پدر این شخص به او زنگ زد و این درخواست را مطرح کرد آن را قبول نمی کرد. در آینده همین شخص هم سدی جلوی پای رییس میگذاشت. پس رییس دانشگاه به من زنگ زد و گفت فوری انجام شود.
در اینجا تمام کار ها همینگونه انجام می شود شخص الف در جایی استخدام می شود وقتی یک بررسی انجام دهید، می فهمید چند نفر با یک نام خانوادگی در آنجا کار میکنند. خیلی اوقات فرزندان آن شخص لطف می کنند و در دانشگاه رشته ی مرتبط می خوانند (مرحمت خدا بر اینانن!) منتها چون برای این کار زحمتی نکشیده اند تلاشی برای بهبود خود نمی کنند، تلاشی برای انجام بهتر کارها نمیکنند و در نتیجه حتی بعد از مدتی می شود دید که هیچ احترامی برای ارباب رجوع، که باعث و بانی حقوق سر ماه اینان است، قائل نمی شوند.
چه کسی باید این ساختار را تغییر دهد؟ ما؟ فکر نمی کنم. همانطور که گفتم اگر ما هم این موقعیت را داشتیم خودمان با آغوش باز آن را پذیرا بودیم.
به امید روزهای روشن 3>