من به عنوان کسی که در دورههای مختلف زندگیاش همه چادری و هم مانتویی بودن را تجربه کرده به خودم اجازه میدهم که بگویم، هیچ مهم نیست چه نوع پوششی داشته باشید. جامعه (چه زن و چه مرد) وقتی دختر/زن/خانم مجرد تنها رو ببیند به خودش اجازه تجاوز به حریم شخصیاش و مزاحمت رفتاری و زبانی را میدهد.
مهم نیست از مدرسه به خانه برمیگردی یا از دانشگاه یا مسافرت (اخیرا یک مسافرت تنها رو تجربه کردم.) همیشه نگاهها جوری است که انگار تو گناهکاری. فکر کنم تمام جنسهای مونثی که تنها مسافرت کردن را تجربه کردهاند میتواند از این نگاه و تجربه منفی سخن بگوید. به راستی چه کسی جلوی زنان در این جامعه رو میگیرد؟ دولت؟ یا افراد جامعه؟ یا هر دو؟
زنی که در جامعه اگه پدر یا شوهر نداشته باشد، معلوم نیست چه اسمهایی به او نسبت میدهند. آیا زنان بدون پدر یا شوهر هیچ نقشی در این جامعه ندارند؟ حق تنفس هم از آنها میگیرند اگه مطابق سلیقه و قانون مردان عمل نکنند.
عرصه برای زندگی کردنِ زنان تنگ شده و به دنبال آن قدرت مردان روزانه بیشتر و بیشتر میشود طوریکه این حق را به خودشان میدهند برای زندگی تمام افراد کرهی زمین (هم خودشان و هم زنان) تصمیم بگیرند. اقتضای این قدرت این است که قدرت تحلیل را از مردان گرفته و اکثرشان همواره تشنهی قدرت و تسلط هستند.
آیا زنان در کشور من زندگی میکنند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ من سوالاتی در ذهنم دارم که هنوز به آنها پاسخ درستی داده نشده، چون زنانی هستند که زیر سلطه زندگی کردند و عادت بر این ضعیفه بودن را بر آزادی ترجیح میدهند.
به امید روزی که صدای شادی زنان همچون آهنگهای زیبا گوش را بنوازد نه اینکه حتی اجازهی صدا، بدن و ذهنشان را نداشته باشند.
به یاد تمام زنانی که به جرم زن بودن قربانی شدند. ?