ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه قربانی
فاطمه قربانیکارشناس مدیریت وبرنامه ریزی آموزشی 20سال تجربه مدیریت ومعاونت وتدریس درآموزش تدریس با ابزارهای باابزارهای نوین و تخصصی درریاضی
فاطمه قربانی
فاطمه قربانی
خواندن ۲ دقیقه·۱۷ روز پیش

سکوت یخ زده

خاطره بیاد ماندنی از سالهای خدمت در روستای طلوبین
خاطره بیاد ماندنی از سالهای خدمت در روستای طلوبین

سال ۹۰ ماه آذر آخر هفته روز چهارشنبه می‌خواستم از مدرسه به منزل برگردم ؛هوا سردتر از همیشه, برف سنگین ‌بی وقفه می‌بارید و همه جا را به دنیای سفید و خاموش تبدیل کرده بود من خسته از شیفت عصر ؛ تازه از مدرسه در روستا با ماشینم به سمت شهر حرکت کردم جاده باریک و لغزنده مثل مار پیچ می‌خورد ماشین ناگهان سر خورد فرمان در دستم بی‌تابی کرد و روی یخ بی‌صدا ‌ لغزید. قلبم تند می‌زد ناگهان  ماشین روی تلی از برف خاموش شد. سکوت سنگین همه جا را فرا گرفته بود فقط صدای باد و کولاک برف بود که بر روی شیشه‌ها می‌کوبید. دست‌هایم یخ زده بودندو  جلویم را نمی‌دیدم؛هر بار که می‌خواستم از ماشین بیرون بیایم و زنجیر چرخ ببندم درب ماشین به شدت به من برخورد می‌کرد تا اینکه با  کلی تلاش بیرون آمدم. خواستم زنجیر چرخ رو ببندم خم شدم از دوردست شبح گرگی را دیدم که به طرف من می‌آمد از شدت سرما چشمانم درست نمی‌دید . حرکت خس و خاشاک روی برف را شبیه حرکت آرام و شکارگونه گرگ تجسم می‌کردم. ترجیح دادم داخل ماشین یخ بزنم ولی طعمه گرگ نشوم. حس ناامیدی مثل سایه سنگین بر ذهنم افتاد شاید من تا صبح در اینجا بمانم و یخ بزنم و هیچ کمکی نرسد.! اما در همان تاریکی تصویری در ذهنم مثل شمع روشن شد کودکی که منتظر رسیدن من بود امیدی کوچک اما زنده در قلبم جوانه زد مثل شعله لرزان در میان طوفان .آری امید بود که نگذاشت تسلیم سرما
شوم و بیدار بمانم .بعد از یکی دو ساعت نور چراغ‌هایی از دور در کولاک برف پدیدار شدند باورم نمیشددعاهایم به اجابت رسیده بودندونیروهای راهداری جاده رسیدند و مرا از برف و تاریکی نجات دادند.
آن شب فهمیدم که حتی در سردترین و تاریک‌ترین لحظات زندگی یک جرقه امید می‌تواند انسان‌ها را نجات دهد####

یخزنجیر چرخ
۱۰
۰
فاطمه قربانی
فاطمه قربانی
کارشناس مدیریت وبرنامه ریزی آموزشی 20سال تجربه مدیریت ومعاونت وتدریس درآموزش تدریس با ابزارهای باابزارهای نوین و تخصصی درریاضی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید