مغز ما همیشه در تلاش است تا با مقایسه تجربیات قبلی یا اتصال الگوهای بصری دنیا را احساس کند،بنابراین دیدههای ما را با الگوهای آشنایی که پیش از این دیدهایم و درحافظه ما وجود دارد مطابقت میدهد و شکافها را پر میکند به همین دلیل است که گاهی فقط با نگاه کردن به چند لکه روی دیوار یا تماشای ستارگان آسمان میتوانیم اشکال گوناگونی را در ذهنمان تصور کنیم و یا با وجود نبودن بخشی از یک تصویر کلیت آن را درک میکنیم.
این خاصیت فوقالعاده مغز ما برای درک اشکال در طراحی که در هنر مدرن بسیار بهکار رفته است به ما کمک میکند تا بفهمیم در موقعیتهای مختلف استفاده از کدام یک از عناصر بصری موثر است. این ارتباط و پیوند بین طراحی بصری و روانشناسی را میتوان در مکتب گشتالت جستوجو کرد.
گشتالت (شکل به زبان آلمانی) گروهی از اصول ادراک بصری است که در دهه 1920 توسط روانشناسان آلمانی تهیه شده است. براساس این تئوری ساخته شده است که "یک کلیت سازمان یافته ، بیشتر از مجموع اجزای آن قابل درک است.
اصول گشتالت سعی در توصیف چگونگی درک افراد در هنگام اعمال شرایط خاص عناصر بصری دارد روی چهار ایده اصلی Emergence، Reification،Multi-Stability و Invariance ساخته شدهاست.
اصول گشتالت بهما کمک میکند تا متوجه شویم که طراحی رابط کاربری تنها طراحی گرافیکهای بسیار زیبا نیست بلکه با ارتباطات، نحوه عملکرد و راحتی مرتبط میشود،این اصول به ما کمک میکنند تا تجربهای دلپذیر برای کاربران ایجاد کنیم و به موفقیت بسیار خوبی در کسبوکارمان برسیم.
درباره اصول گشتالت و نحوه استفاده از آنها در طراحی رابط کاربری را از اینجا بخوانید.