«برآورد و ارزیابیِ استراتژیک، بنیادیترین و حیاتیترین مسئولیت دولتها در ردۀ استراتژی کلان و ملّی است.»
این جمله یکی از پذیرفتهشدهترین گزارهها بین استراتژیاندیشان و استراتژینویسان است.
در دو ماه گذشته، سالخوردهای منزوی و بدون دسترسی به اطلاعات سرّی، توانست ۲۵ تحول حیاتی در فضاهای مرتبط با جمهوری اسلامی را پیشبینی کند؛ از جمله:
۱. پذیرش آتشبس و کنارآمدن با آن از سوی بقایای رهبری حزبالله؛
۲. فروپاشی حکومت بعث سوریه و فرار بشار اسد؛
۳. کنارکشیدن روسیه از میدان سوریه؛
۴. شناسایی نقش و جایگاه رهبری ترکیه و رئیسجمهور اردوغان در تحولات سوریه؛
۵. شناسایی قدرت ترکیه در ترسیم آیندۀ سوریه؛
۶. اعلام ناتوانی ایران در این میدان؛
۷. پایانیافتن مقاومت در غزه و همچنین یمن؛
۸. بیاثر شدن و کرختی جریان مقاومت در عراق؛
۹. ناکامی هرگونه مقاومت در برابر پیشروی ترکیه، تحریرالشام و اسرائیل در سوریه... و موارد دیگر.
این پیشبینیها در حالی بود که طی فرایند ۱۱ روزۀ فروپاشی حکومت اسد، برقراری آتشبس میان حزبالله و اسرائیل و پیشروی ارتش اسرائیل در ۵۴۰ کیلومترمربع از مناطق حساس سوریه، رسانهها و کارشناسان مشهور جمهوری اسلامی در فضایی فارغ از نگرانی به سر میبردند.
حتی ۲۳۴ دقیقه پیش از فروپاشی رسمی اسد، یکی از تحلیلگران برجستۀ نظام و نظریهپرداز آیندهنگر، در تلویزیون در حال تشویق مردم به امیدواری نسبت به بقای حکومت اسد بود. این، فارغ از دهها تحلیل بهکلینادرستِ رسانهها و مواضع و مصاحبههای غلطِ مدیران است.
چرا چنین وضعیتی رخ داده است؟ آیا افرادی چون دکتر لاریجانی و رسانۀ ملی، آگاهانه به دنبال تخریب اعتبار خود و نهادهای حکومتی هستند؟
بدون تردید، سیستم ارزیابی و برآورد اطلاعات نظامی ایران نیازمند تغییرات اساسی برای بهبود عملکرد خود است. این نیازی آنی است و فوریت دارد. اما اصلاحات باید در چه جهتی انجام شود؟
مسئولیت اصلی سازمانهای اطلاعاتی ملی، گردآوری و تحلیل اطلاعات برای تحقق اهداف نظامی، امنیت ملی و سیاست خارجی است. بهعنوانمثال، اگر سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی نتوانسته باشد حداقل ۳۰ روز پیش از عملیات ارتش ترکیه، تحرکات تحریرالشام را شناسایی کند، این نشاندهندۀ ضعف سیستماتیک و فشلبودن یا فشلشدن آن سازمان است. حتی اگر چنین شناساییای چهار ماه پیش از عملیات نیز انجام میشد، تنها از منظر تاکتیکی اهمیت داشت.
مشکل زمانی جدیتر میشود که سازمانهای اطلاعاتی ایران، سوریه و روسیه طی سه یا چهار سال گذشته از شکلگیری جنبشی برای فروپاشی رژیم اسد بیخبر بوده یا نتوانسته باشند تحلیل دقیقی ارائه دهند. این وضعیت بیانگر ناکارآمدی ساختار اطلاعاتی است.
سازمانهای اطلاعاتی باید وظایف زیر را در برابر کشورهای دوست یا دشمن انجام دهند:
۱. شناسایی دقیق و قطعی تهدیدات مؤثر بر امنیت کشور؛
۲. شناسایی برنامهها و اهداف آیندۀ کشورها در چهار مقیاس زمانی: ساعتی-روزانه، هفتگی-ماهانه، سالانه و بلندمدت؛
۳. شناسایی و تحلیل توان نظامی دشمنان یا تهدیدگران، بهویژه تهدیدهای منجر به کنش و اقدامات عملی؛
۴. برآورد و ارزیابی دقیق ظرفیت و توان نیروهای خودی و دشمن و تحلیل مداوم آنها.
البته تا جایی که به کنشگران داخلی بازمیگردد، سازمانهای اطلاعاتی-امنیتی ایران در حوزۀ داخلی عملکرد قابلقبولی داشته و توانستهاند نقش مؤثری در کنترل جریانهای معارض ودر جهت سرکوب ایفا کنند؛ اما این موفقیتها عمدتاً در سطح تاکتیکی بوده است.
در مقابل، شواهدی همچون عدم شناسایی تحرکات تحریرالشام یا وقوع ترورهای متعدد داخلی و لبنانی، نشاندهندۀ مشکلات عمیقترِ سازمانی در ساختار اطلاعاتی است.
این مشکلات شامل سه مورد عمده است:
۱. نبود ارتباط و پیوند منظم و سیستماتیک با سازمانهای اطلاعاتی قدرتمند منطقهای و جهانی همچون ناتو و ایالات متحده؛
۲. نداشتن تحلیلهای استراتژیک از تحرکات دشمنان یا تهدیدگرانِ منطقهای و تمرکز بیش از حد بر رصد مسائل تاکتیکی؛
۳. نایکپارچگی، ناهماهنگی و تعدد سازمانهای اطلاعاتی یا وجود ساختارهای اطلاعاتی موازی.
«راویندرا کاوشیک»، جاسوس هندی معروف به «ببر سیاه» (که با تغییر ظاهری دین به اسلام و بلکه مولویشدن، بیشترین اطلاعات طبقهبندیشده را از اسلامآباد به دهلینو فرستاد)، گفته است:
«کاری کنید که تحلیلگران و ارزیابان دشمن، درگیر مسائل کوچک شوند و از برنامههای اصلی و بلندمدت ما غافل بمانند.»
#یدالله_کریمیپور