فرشاد صفری
فرشاد صفری
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

مبانی فلسفی توسعه و کاربرد پلتفرم های باز

برای بهره ­گیری از یک سیستم ­اطلاعاتی درون سازمان­ها معمولاً دو نگاه وجود دارد، نگرش مبتنی بر تکنولوژی صِرف و نگرش فرآیندی: بر اساس دیدگاه فرآیند باید پذیرفت درک یک فعالیتی که در محیط آن انسان­ها ذینفع هستند به‌اندازۀ درک مسائل تکنولوژیک سازمان اهمیت دارد.

آن‌هایی که طرفدار تمرکز بر روی تکنولوژی و توجه به آن هستند از پیش راه­ حل را می­دانند و در طراحی خود لحاظ می­کنند اما موافقان نگرش فرآیندی معتقدند که تکنولوژی به‌تنهایی قادر نیست پرسش­ ها را پاسخ و موانع را برطرف نماید. بحث­هایی ازاین‌دست بسیار متعدد و متنوع هستند و دقیقاً به دامنۀ سیستم ­های اطلاعاتی و مبنای فکری زمینه­ مند آن مربوط می­شود. آنچه در سازمان­ها نیاز است معمولاً ترکیبی از عوامل انسانی، سازمانی و تکنولوژیک است اما در اکثر مواقع سازمان­ها فقط راه­ حل را تکنولوژیکِ ابزاری را تلقی می­کنند و سایر عوامل را نادیده می­گیرند.

در یک سیستم اطلاعاتی باید به تکنولوژی سازمان و فعالیت فرآیندی آن به شکل مسائل به یکدیگر وابسته و نه جدا و مستقل از یکدیگر نگریست.

اگر قرار باشد که سیستم­های اطلاعاتی را سیستم­های اجتماعی بدانیم، چه نوع سیستم اجتماعی خواهند بود؟

طبقه‌بندی ارائه‌شده توسط بارل و مورگان بهترین و قابل استفاده ­ترین طبقه­ بندی تئوری اجتماعی برای حوزۀ سیستم‌های اطلاعاتی می­دانند.

 چهار الگو برای تجزیه و تحلیل توسعه سیستم های اطلاعاتی
چهار الگو برای تجزیه و تحلیل توسعه سیستم های اطلاعاتی


چهار الگو برای تجزیه و تحلیل توسعه سیستم­های اطلاعاتی

بُعد ذهنی-عینی منعکس‌کننده جایگاه نرم ­افزار و سخت­افزاری است و آن­را می­توان به شکل یکی از چهار عنصر زیر مشاهده کرد: هستی­شناسی (تدریجی یا بنیادی بودن طبقه‌بندی نمود. تا قبل از به وجود آمدن استانداردهای باز تقریباً تمامی سیستم­های اطلاعاتی مبتنی بر کارکردگرا بودند ولی عدم کارایی آن‌ها و لزوم توسعه خودمحور توسط کسب ­و­کارها ضرورت اتخاذ روش­های تفسیرگرا را جدی کرده است.

ذهنی در مقابل عینی

بُعد ذهنی- به ماهیت واقعیت می­پردازد و دو حد متقابل آن عبارت­اند از رئالیسم (واقع­ گرایی): تلقی شدن این­که واقعیت برای یک فرد بیرونی است و اغلب ماهیتی عینی دارد؛ و نام­ انگاری: واقعیت محصول ذهن و تفکر فرد است. برای بهبود و توسعه کسب‌وکار سازمان بهتر است راه ­حل­ها از دیدگاه مشارکت­ کنندگان دیده شود و به‌جای اجرای راه ­حلی فنی، موقعیت از دیدگاه آن­ها بررسی شود. فرآیندهای سازمانی واقعیت­های بیرونی مشخص از پیش تعریف شده ­ای نیست بلکه با تحول و بلوغ کسب‌وکار و همچنین تغییر نیازمندی­ ها در هر دو سمت ارائه‌دهنده سرویس و سرویس ­گیرنده تغییر یافته و مجدداً شکل می­گیرد.د.

بعد ذهنی-عینی
بعد ذهنی-عینی

هستی‌شناسی به ماهیت واقعیت می­پردازد و دو حد متقابل آن عبارت­اند از رئالیسم (واقع­گرایی): تلقی شدن این­که واقعیت برای یک فرد بیرونی است و اغلب ماهیتی عینی دارد؛ و نام­انگاری: واقعیت محصول ذهن و تفکر فرد است. برای بهبود و توسعه کسب‌وکار سازمان بهتر است راه­حل­ها از دیدگاه مشارکت­کنندگان دیده شود و به‌جای اجرای راه­حلی فنی، موقعیت از دیدگاه آن­ها بررسی شود. فرآیندهای سازمانی واقعیت­های بیرونی مشخص از پیش تعریف شده­ای نیست بلکه با تحول و بلوغ کسب‌وکار و همچنین تغییر نیازمندی­ها در هر دو سمت ارائه‌دهنده سرویس و سرویس­گیرنده تغییر یافته و مجدداً شکل می­گیرد.

هستی‌شناسی پلتفرم ­های باز قائل به این است که تجربه ذهنی افراد در خلق مدل­های فرآیندی اهمیت دارد و انعطاف‌پذیری آن امکان اکتشاف برای تعدیل و یا تفاسیر جدید مدل­های فرآیندی را می­دهد.

معرفت­ شناسی با ریشه ­ها و مبانی معرفت سروکار دارد، یا نحوۀ ادراک محیط، و این درک به‌عنوان معرفت منتقل می­شود که دو حد متقابل آن عبارت‌اند از اثبات­ گرایی: دانش و معرفت سخت ­افزاری، واقعی، قابل انتقال و ملموس است و غیر اثبات ­گرایی: معرفت نرم­ افزاری، ذهنی و مبتنی است بر تجربه و بینش و لزوماً ماهیتی انسانی دارد. اگر خواسته شود در خصوص یک سیستم فرآیندی معرفت حاصل شود اثبات­گرایان اشیای ملموس مانند سخت­ افزار، ارتباطات، شبکه ­ها و برنامه­ های کاربردی را بررسی خواهند نمود و غیر اثبات ­گرایان عقاید و نظرات آن‌هایی را بررسی می­کنند که از این راه­کار استفاده می­کنند. اثبات­گرایان تلاش دارند از طریق کاوش، اصول و روابط علّی اجزای تشکیل ­دهنده را تبیین و پیش­ بینی کنند. غیر اثبات­گرایان معتقدند نظر «مشاهده­ گر» -کسی که صرفاً یک فرآیند یا فعالیت را مشاهده می­کنند کافی نیست بلکه نیازها از طریق پذیرفتن چارچوب مرجع شرکت‌کننده در «کُنش» می­تواند درک می­شود. شخص باید از درون مبادرت به درک کند و نه از بیرون و مشاهده ­گر خود باید درگیر راه­کار شود تا درک درستی یابد.

پلتفرم­های باز به‌وسیله استانداردهای باز قائل به بُعد غیر اثبات‌گرایی هستند و هر استفاده ­کننده از آن میتواند خود به توسعه و بهبود آن بپردازد و از سوی دیگر در قالب ارائه فرآیندها در قالب سرویس می­تواند تجربیات اثبات­ شده و مبتنی بر استانداردهای کسب‌وکار را نیز محیا سازد.

ماهیت انسان با ماهیت جبر و اختیار انسان سروکار دارد. از منظر جبرگریان انسان اسیر موقعیت­هایی در دنیای بیرون و مشروط به‌وسیله شرایط بیرونی است؛ از منظر اختیار انسان­ها خواستی آزاد دارند و محیط خودشان را خلق می­کنند.

پلتفرم­های باز بر مبنای افزایش اختیارگرایی و استفاده از ظرفیت ذهنی و فنی کاربران آن به وجود آمد، همچنین توسعه فرآیندها، خلق سرویس­های جدید و استفاده از برنامه­ های کاربردی در معماری سرویس­گرا امکان اِعمال اراده بیشتر را برای توسعه و تغییر پذیری کسب‌وکار را فراهم کرده است.

روش ­شناسی دو حد متقابل کلیّت ­گرا و اندیشه­ نگار دارد. ویژگی و مشخصه کلیت ­گرایی جستجوی قوانین کلی است که بر واقعیت مورد مشاهده حاکم باشد و لذا افراد را به بهره ­گیری از روشی منظم سوق می­دهد. روش­های مبتنی بر جم ع­آوری کلیه نیازمندی­ها و سپس طراحی و برنام ه­ریزی از این دست می­باشند. روش­های اندیشه ­نگار متمرکز بر درک و تفسیر توسط افراد است و واقعیت بیرونی را مورد سؤال قرار می­دهد؛ اندیشه­ نگاران «واقعیت» را به عنوانی ماهیتی محصور در آرا و نظرات افرادی می­دانند که در سیستم­های اطلاعاتی درگیرند و یا تحت تأثیر آن قرار دارند.

پلتفرم‌های باز بر این نکته تأکید دارند که توسعه ­دهندگان باید اجازه دهند موضوع، ماهیت و ویژگی­های آن در خلال فرآیند توسعه و کاربرد نمایان سازد. فرآیند محوری به‌طور مستقیم با وضعیت­هایی سروکار دارد که خروجی یا ورودی آن­ها متأثر از کُنش کاربران است، پلتفرم­های باز این امکان را می­دهد در صورت تغییر هر نیازمندی یا خواست دستیابی به نتیجه خاص مدل فرآیند یا نوع سرویس ­دهی آن تغییر یابد.


تغییر تدریجی در برابر تغییر بنیادی

تغییر تدریجی بر آن دیدگاهی از سیستم­ها تأکید می­کند که بر حفظ وضعیت تعادلی استوار است حال آن­که تغییر بنیادی با رهاسازی انسان از ساختارهایی که توانایی او را برای رشد و تکامل محدود می­سازد سروکار دارد.

تغییر تدریجی-تغییر بنیادی
تغییر تدریجی-تغییر بنیادی

پلتفرم­های باز مبتنی بر هماهنگی کارکردی، تلفیق، هماهنگی و تعادل هستند. یکپارچه ­سازی سرویس­ها در قالب مدل­های فرآیندی این سیستم را در ردیف بعد تغییر تدریجی قرار می­دهد.

با توجه به مبانی فلسفی تبیین شده و سیر توسعه­ای سیستم­های اطلاعاتی، پلتفرم باز یکی از اجزای مهم تحول دیجیتالی و مبتنی بر پارادایم­های تفسیرگراست. بهره­ گیری از این سیستم و لزوم پاسخ سریع، به‌موقع و متناسب به تغییرات در صنایع مختلف اتخاذ تصمیم هوشمندانه در خصوص بهبود و توسعه فرآیندها را ضروری می­نماید.


فلسفهنوآوری بازتحول دیجیتال
روش شناس حوزه سیستم های اطلاعاتی- تحلیلگر مالی پروژه های فاوا- علاقه مند و آشنا به مباحث فلسفه-پژوهنده اخلاق کاربردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید