روزی روزگاری حمید آقا رفت پیش آقا رضا و بهش گفت که آقا رضا اگه قول بدم که بهت ۵ تا سکه بدم باهام دوست میشی؟ آقا رضا گفت نه ۵ تا کمه! برادرام کمتر از ۱۱۰ تا نمیگیرند من باید حداقل ۱۱۰ تا رو بگیرم تا باهات دوست بشم!
توجه کردید که چقدر این داستان فرضی مضحک است؟ اگر به جای آقا رضا عروس خانمی را در نظر بگیریم دیگر اینچنین هم عجیب نیست! اما چرا؟
مضحک بودن این داستان به دلیل این است که هیچ کس برای دوستی پول نمیگیرد، پس چرا برای ازدواج پول میگیرند؟ مگر ازدواج هم مانند دوستی یک پیمان عاطفی و اجتماعی نیست!؟ پس چرا به یک معامله مالی تبدیل شده است؟ اگر برای دوستی سکه نمیدهیم پس چرا برای ازدواج باید داد؟
برخی آقایان با نیت اینکه قرار نیست مهریه را بپردازند عقد میکنند. جدایی از اینکه این مسئله طبق نظر فقها جایز نیست اتفاقا امکان درخواست مهریه از جانب خانواده دختر چنان دور از واقعیت نخواهد بود چنان که دیده ایم در بسیاری از موارد ازدواج فامیلی پس از عقد مهریه مطالبه شده و مشکلاتی به وجود آمده است. خوب است نظر فقها را در این رابطه مطالعه کنید.
برخی اعتقاد دارند مهریه پشتوانه دختر است. یعنی اگر پسر به خاطر اهرم فشار مهریه تلاش میکند خطایی از او سر نزند.
همانطور که اسلام مهریه را برای زن مشخص کرده، موارد متعددی را نیز برای ولایت پذیری زن از مرد مشخص کرده که جامعه امروزی ما تاب و تحمل چنین قوانینی را ندارد. مثلا اجازه دادن شوهر به همسر برای یک سری امور
اگر مهریه را قبول دارید پس باید قوانین دیگر اسلام در راستای ولایت پذیری زن از مرد را نیز قبول داشته باشید. اگر ولایت پذیری از مرد دشوار است پس مهریه را رها کنید.
کلا شتر سواری دولا دولا نمیشود! یا باید کاملا سنتی ازدواج کرد یا کاملا مدرن