GameO7er
GameO7er
خواندن ۱۱ دقیقه·۳ سال پیش

من در ۱۴۰۰

مقدمه و هدف:

به نظر شما مهم‌ترین قدم برای موفقیت چی هست؟ اگر به «هدف گذاری» فکر می‌کنید که ... بله درسته! ولی منظورم بعد از اونه. اگر دارید به «برنامه ریزی» هم فکر می‌کنید درسته. حتی پاسخ‌های دیگه هم که من چیزی ازشون نمی‌دونم هم ممکنه درست باشه ولی از منظر من یه چیزی از هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی هم مهم‌تره. اینقدر مهم که حضرت علی (ع) یا حضرت محمد (ص) می‌فرمایند:

«مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»
هر کس كه خود را شناخت خدای خود را شناخته است.

دقیقا منظورم «خودشناسی» هست. هدف من هم از نوشتن این مقاله همینه وگرنه خودمونی بگم من نه شخصیت معروفی هستم و نه فردی که نوشته‌هاشحائز اهمیت باشه :) . صرف اینکه ممکن هست مطالبی که در این مقاله نوشته می‌شه، روزی به درد شخصی بخوره و ذره‌ای کمکش کنه دارم می‌نویسم.

نکته: طبق رسم همیشگیم تاکید می‌کنم من نه «روانشناس» و نه دانشجوی «روانشناسی» هستم. بلکه فقط به مسائل روانشناسی علاقه دارم در نتیجه ممکن هست تمام یا بخشی از این مطالب اشتباه باشند.

سال ۱۴۰۰:

این مطلب رو در اواخر اسفندماه سال ۱۴۰۰ دارم می‌نویسم و به نظرم بهترین زمانی هست که میشه عملکرد یک‌سال اخیر خودم رو بررسی کنم و خودم رو با خودم مقایسه کنم. اینکه نسبت به سال ۹۹ (که متاسفانه داده‌ای ازش ندارم به‌صورت مکتوب) چقدر تغییر کردم و در سال ۱۴۰۱ نسبت به امسال چقدر تغییر خواهم کرد. بهرحال سعی می‌کنم از زوایای مختلف این یک‌سال رو شرح بدم و بررسی کنم.

هورمون‌شناسی:

قبل از اینکه ادامه بدم بیاید چندتا از نکته رو قبلش مرور کنیم و بعد بریم جلو چون این چندتا نکته باعث جذاب‌تر شدن مقاله میشن.

هورمون‌های شادی‌آور:

کمتر کسی هست که امروزه اسم «دوپامین»، «سرتونین» «اندورفین» و «اکسی‌توسین» رو نشنیده باشه. انتقال‌دهنده‌های عصبی مغز که در اصطلاح غیرعلمی به اونها «هورمون‌های شادی‌آور» می‌گیم. در زیر خیلی مختصر این چهار هورمون شادی‌آور رو مرور می‌کنیم باهم چون باهاشون کار داریم.

دوپامین:

دوپامین به ما برای رسیدن به اهداف و خواسته‌هامون انگیزه میده. وقتی هم که به اون هدفمون رسیدیم باعث ایجاد حس عمیق شادمانی و لذت میشه. قمار، بازی‌های رایانه‌ای، موفقیت درکار، دیدن معشوق، و … باعث ترشح دوپامین میشن. تعجب کردید؟‌ اصلا ما مفهومی داریم به اسم «عشق دوپامینی» که عاشق و معشوق به‌خاطر ترشح بالای دوپامین بیشتر بهم نزدیک می‌شن و همون باعث ترشح مجدد دوپامین میشه و این چرخه ادامه داره. بگذریم! اما کمبود دوپامین هم معایب خودش رو داره. از دست دادن اعتماد به نفس و کاهش عزت نفس و دست کم گرفتن خودمون، اهمال‌کاری (تعلل) یا همون امروز و فردا کردن کارها می‌شه. یکی از راه‌هایی که برای ترشح مداوم دوپامین میشه انجام داد اینه که اهداف بزرگ رو به اهداف کوچیک بشکونیم. اینطوری مغز بجای اینکه فقط بعد از رسیدن به هدف بزرگ دوپامین ترشح کنه، هر وقت یه قسمت کار رو تموم کردید و به یه پیروزی کوچیک رسیدیم دوپامین ترشح می یکنه. البته لازمه‌اش این هست که هر بار بعد از رسیدن به اون موفقیت جشن بگیریم مثلا خودمون رو به یه خوردنی خوشمزه دعوت کنیم یا به جایی که دوست داریم بریم و …

سروتونین:

سروتونین زمانی ترشح میشه که احساس می کنید فرد مهم یا تاثیرگذاری هستید. فعالیت های فرهنگی و کارهای گروهی باعث ترشح سروتونین میشه. کمبود سروتونین باعث حس تنهایی و افسردگی میشه و برای ترشح سروتونین توصیه میشه که مثلا نهار رو بیرون بخوریم یا حداقل وقت غذا همه اعضای خانواده دور همدیگه جمع بشیم. باهم فیلم یا سریال ببینیم، باهم بازی کنیم، روزانه ۲۰ دقیقه در هوای آزاد باشیم و حتی خودمون رو در معرض تابش مستقیم نورخورشید قرار بدیم چون اشعه ماوراءبنفش تولید سراتونین رو افزایش میده.

اکسی‌توسین:

یکی دیگه از هورمون‌های دیگه که به «هورمون عشق» معروف هست همین اکسی‌توسینه. هورمونی که بعد از رابطه جنسی و ارگاسم در سطح خیلی بالایی ترشج میشه و موجب صمیمیت، اعتماد، تقویت رابطه عاشقانه و دوستانه میشه. فعالیت‌های گروهی، تماس فیزیکی مثل دست دادن و بغل کردن هم یکی دیگه از راه‌هایی هست که باعث ترشح اکسی‌توسین میشه. هدیه دادن هم باعث ترشح اوکسی‌توسین میشه. همه مواردی که گفتم در عشق و رابطه عاشقانه به وفور وجود داره بهمین خاطر هم هست که به هورمون عشق شناخته میشه.

اندورفین:

در واکنش به درد شدید ترشح میشه و اضطراب و استرس رو کم می کنه و باعث افزایش حس رضایت و شادی میشه. ورزش کردن، فیلم دیدن و سرگرمی‌های جالب، خندیدن و یا حتی آماده بودن برای خندیدن (حتی اگر نخندید) باعث ترشح اندورفین میشن. جالبه بدونید که تماشاچی‌های یک مسابقه ورزشی به‌واسطه دریافت اندورفین می‌تونن گلودرد ناشی از نعره‌ها و فریادهاشون رو تحمل کنند.

ویژگی‌های شخصیتی:

حالا که با هورمون‌ها آشنا شدیم بریم سراغ معرفی چندتا از ویژگی‌های شخصیتی که من واقعا (یا تصور می‌کنم) درگیرشون هستم. مشکلاتی که شناختنشون قدم بسیار بزرگی در خودشناسی هست و باعث میشه که حداقل متوجه بشیم که کار از کجا می‌لنگه و علتش چی هست و در نتیجه راحت‌تر می‌تونیم دنبال راه‌حل بگردیم. یادمون باشه که لازمه تغییر،‌ پذیرفتن هست. من اول باید بپذیرم که چاق یا لاغر هستم تا قدم بردارم برای رژیم گرفتن. من باید بپذیرم که ضعف دارم تا نسبت به تقویتش قدم بردارم. پس کار خیلی بزرگ شناختن و پذیرش اون مشکل هست.

اهمال‌کاری:

اهمال‌کاری یا تعلل یا Procrastination به تعریف سایت متمم:

«یعنی این‌که کارهای ضروری‌ را عقب بیندازیم و ترجیح دهیم که ابتدا به سراغ کارهایی با ضرورت کمتر برویم. به بیان دیگر، کارهایی که لذت انجام‌شان بیشتر یا رنج انجام‌ دادن‌شان کمتر است را در فهرست فعالیت‌های خود – مستقل از اهمیت و ضرورت واقعی آنها در اولویت قرار دهیم.»

طی چندین ساعت تحقیقی که کردم ظاهراً دلایلی زیادی داره که به ایدئال‌گرایی، اصل لذت، استرس، ضعف در مدیریت زمان، ضعف در تصمیم‌گیری، ضعف در برنامه‌ریزی و … می‌تونن از دلایلی اهمال‌کاری باشند. یه تعریف دیگه اهمال‌کاری تعریف زیر هست:

«اهمال کاری و به تعویق انداختن را زمانی می‌توان به عنوان یک مشکل و اختلال رفتاری مورد توجه جدی قرار داد که سه ویژگی زیر را داشته باشد:
- موجب کاهش کارایی شود.
- در کارها و فعالیت‌های ضروری هم وجود داشته باشد.
- در کل موجب تاخیر در انجام فعالیت‌ها شود.

اهمال‌کاری رو من موقتاً تونستم با ددلاین گذاشتم کمترش کنم. یعنی اگر یه کاری به من محول می‌شه یا قرار هست یه کاری رو شخصاً انجام بدم، براش ددلاین بذارم. یعنی بگم مثلاً نوشتن مقاله «من در سال ۱۴۰۰» رو امروز شنبه شروع می‌کنم و نهایتاً تا سه‌شنبه باید تمومش کنم. البته این رو هم بگم که این اتفاق باید هر روز تکرار بشه و هر روز مرور می‌کنم که یادم باشه فقط دو روز مونده، یادم باشه فقط ۱ روز مونده و … به این صورت هیچ معجزه‌ای اتفاق نمی‌افته ولی تا حد قابل قبولی به هدفم نزدیک شدم و گاهی ممکنه حتی به اون سه‌شنبه هم نرسه و چند روز دیرتر کارم رو انجام بدم ولی قطعاً از زمانی که بدون ددلاین گذاشتن براش صرف می‌شد، سریع‌تر پیشرفته. تا همینجا به نظرم کافی هست. لطفاً لطفاً اگر شما هم مثل من دچار این مشکل هستید توی کامنت‌ها برام بنویسید که چطوری مشکل رو حل کردید؟ همین الان بنویسید و برگردید بقیه مقاله رو بخونید. ممنون میشم.

ایدئال گرایی:

ایده‌آل‌گرایی یا به شکل درستش اگه بخوام بنویسم ایدئآل گرایی یا Perfectionism مشکل بزرگ بعدی من هست. تعریف ساده‌ای پیدا نکردم چون تعاریف متعددی داره و هر کدوم به نوعی کامل هستند ولی ساده نیستند. خیلی ساده بخوام بگم تلاش برای انجام کاری به بهترین نحو رو ایدئال‌گرایی می‌گن. حساسیت این کار اینقدر بالا میره که میشه به وسواس فکری نسبتش داد. در کل ایدئال‌گرایی چیزی هست که براش کتاب‌ها نوشتن و خوب متأسفانه من درگیرش هستم. اینکه عواقبی مثل خودکشی، خشم، تخریب روابط اجتماعی، بی‌اعتمادی و … داره رو خودتون لطفاً بخونید. اما راهکارم چی بوده؟‌چطوری درمانش کردم؟‌ قبلاً هم گفتم اولین قدم، شناخت و در مرحله بعد پذیرفتنش هست. خیلی تصادفی متوجه شدم که من همه مثل خیلی‌های دیگه درگیر کمال‌گرایی هستم و همین باعث می‌شه که خیلی از کارها رو نتونم انجام بدم، خیلی از پروژه‌ها رو نتونم تکمیل کنم، از خیلی چیزها نتونم لذت ببرم و … و در قدم بعدی متوجه شدم که بر خلاف تصور عام، کمال‌گرایی اصلاً چیز خوبی نیست و برعکس مضراتش به شدت بیشتر از مزایاش هست. بعد از اون هر وقت احساس کردم که دارم به مرز کمال‌گرایی نزدیک می‌شم حتی، کار رو سعی کردم سریع‌تر تموم کنم حتی شده با کلی ایراد. می‌خوام بگم خیلی اوقات اتفاق افتادن اون مسأله خیلی مهم‌تر هست از شیوه انجام دادنی که قرار نیست اتفاق بیافته. همین مقاله مثالی از کمال‌طلبی و مبارزه من با کمالی طلبی هست. این مقاله نوشتنش شاید بیش‌از دو هفته طول کشید و بعد از این همه مدت تصمیم گرفتم هر طور شده تا قبل از سال ۱۴۰۱ منتشرش کنم و ان‌شا‌ءالله امروز ۲۸ اسفند منتشر خواهد شد. :)

آموزش:

بجز زبان خارجی که خیلی بصورت جدی پیگیریش می‌کردم، امسال آموزش خاص دیگه‌ای نداشتم. میشه گفت با مسائل دنیای «نرم‌افزار آزاد» آشنا شدم. نرم‌افزارهای جدیدی مثل Krita, Inkscape, Kdenlive, Audacity و … رو باهاشون کار کردم بصورت خیلی جزیی و راجع به دبین و اوبونتو، چیزهای خیلی کوچکی رو تجربه کردم. مطالعاتی راجع به مزاج‌شناسی و طب سنتی داشتم که یکی از دلایلم برای این‌کار بازم خودشناسی بود. نهایتا متاسفانه سال آموزشی خوبی رو پشت سر نگذاشتم و اونطوری که باید راضی نیستم از خودم ولی وقتی شرایط رو نگاه می‌کنم، کاملا قابل قبول هست برام.



تفریح و سرگرمی:

اینکه توی این شرایط بشه تفریح کرد و خوشحال بود به نظرم یکی از مهم‌ترین نکات هست. ازتون خواهش می‌کنم حتما تفریحاتتون رو زنده نگه دارید ولی قبل از اون باید بدونید که تفریح از نظر شما چیه و آیا اون تفریح سالم هست یا خیر؟ فیلم دیدن، مشارکت در پروژه‌های عمومی، بیرون‌رفتن با دوستان، مهمونی‌رفتن، بازی‌های رایانه‌ای گروهی، به دل طبیعت رفتن و … از تفریح‌های مورد علاقه من هستند. اما پررنگ ترین تفریح امسال من شرکت در« اتاق فرار» بود. یک تفریح سالم و پر از هیجان. اتاق فرار یک بازی گروهی هست که وارد یک ساختمون می‌شید مثلا یک هتل و از اتاقی باید به اتاق دیگه برید ولی هر اتاق قفل هست و برای بازکردن قفل اون اتاق باید چندتا معما حل کنید. ژانرهای مختلفی داره که من دیوانه‌وار از ژانر وحشت اتاق فرار خوشم میاد. یعنی در تاریکی شدید دارید دنبال یک عدد سه رقمی روی دیوارهای اتاقی که با نوری کمتر از نور شمع روشن شدن می‌گردید که یک روح ناگهان پشت سرتون ظاهر میشه و … :)

هزینه هر بار بازی کردن چیزی حدود ۹۰ تا ۱۱۰ هزار تومان هست به طور میانگین که برای مدت ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه پرداخت می‌کنید. قیمت رو شما نظر بدید ولی تخلیه هیجان و انرژی، انجام کار تیمی، آشنا شدن با افراد مختلف، فعالیت شدید ذهنی، افزایش تمرکز، ترشح اون همه هورمون و … از مزایای اتاق فرار هست. امسال تقریبا ۸-۱۲ تا اتاق فرار رفتم با افراد مختلف و می‌تونم بگم تاثیر فوق‌العاده‌ای در افزایش انرژی و شادابیم داشت. البته این انرژی و شادابی زیاد دلایل دیگه‌ای هم می‌تونه داشته باشه که در بخش‌های دیگه میگم خدمتتون.


مسئولیت اجتماعی
مسئولیت اجتماعی

مسئولیت اجتماعی:

اغراق نمی‌کنم چون عملکردم نشون میده که فقط شعار میدم یا واقعاً دارم عمل می‌کنم بهش ولی وقتی ازم می‌پرسن هدفت چیه می‌گم اینکه «دنیا رو جای بهتری کنم». شاید خیلی‌ها براشون شعار به نظر بیاد و شاید هم خیلی‌ها باورشون بشه. بهرحال واقعاً و از صمیم قلب دارم واسش تلاش می‌کنم حتی اگر هدف اصلیم هم نباشه. یکی از فعالیت‌هایی که خیلی دوست دارم مشارکت‌های عمومی هست و مسئولیت اجتماعی خودم رو واقعاً تحسین می‌کنم. همین که بی‌تفاوت از کنار شهر، کشور و جامعه‌ام رد نمیشم و سعی می‌کنم هرطور شده یا جلوی یک تأثیر منفی رو بگیریم یا یک تأثیر مثبت بذارم. حرف رو کوتاه کنم و چند خطی بنویسم از مشارکت‌هام در سال ۱۴۰۰ که گذشت.

امسال من در برگزاری جشن‌های زیر یه نقش خیلی خیلی کوچولو داشتم:

  • سالروز «اوپن‌استریت‌مپ»
  • سالروز «آزادی نرم‌افزار»
  • سالروز «ویکی‌پدیا»
  • سالروز «داده‌های باز»
  • چندین جلسه «دورهمی گنو»
  • چندین جلسه «اوپن‌استریت‌مپ»

به جز این در پروژه‌های آوای مشترک موزیلا فعالیت کردم و از لحاظ میزان مشارکت در ایران، نفر ۳۵ در اهدای صدا و نفر ۱۵ در تأیید صدا هستم. در یک پروژه متن به گفتار مشارکت داشتم که خیلی هیجان‌انگیز بود واسم.

اقتصادی:

امسال من از لحاظ اقتصادی تقریبا افت داشتم. به‌خاطر اینکه وقت بیشتری داشته باشم، شغلم رو تغییر دادم و شغلی رو انتخاب کردم که می‌دونستم از لحاظ مالی درآمد کمتری داره ولی تقریبا می‌شه گفت بخش خیلی زیادی از این اتفاق بخاطر اجبار و شرایطم بوده. از طرفی این اتفاق باعث شد که هم در محیط کار و هم خارج از محیط کار زمان بیشتری داشته باشم و همین مساله طبیعتا فشار کاری کمتر و استرس و اضطراب کمتری رو هم بدنبال داشت. ساعت کاریم از ۸ صبح شروع میشه و تا ساعت ۱۵ ادامه داره و پنج‌شنبه و جمعه هم تعطیل هستم و همین بهم این اجازه رو میده که بیشتر از روزم استفاده کنم. در نتیجه میشه گفت از این انتخابم خوشحال و راضی هستم. هر چند ممکنه درآمد کم برای خیلی‌ها ناراحت کننده باشه ولی من هیچوقت مسأله‌ام پول نبوده و از دید من همه چیز پول نیست که همین باعث میشه خوشحال باشم. نکته دیگه اینکه زمان بیشتر داشتن باعث شد بتونم چندتا پروژه کاری دیگه رو هم انجام بدم که درآمد یکیشون برای مثال، تا اینجا برابر حقوق ۳ ماه خودم بوده. فراموش نکنید حضور بیشتر در اجتماع، مشارکت‌های بیشتر، تفریح‌های بیشتر و … همه و همه بخاطر شرایط شغلیم بدست اومده، در نتیجه می‌خوام بگم ممکنه درآمدم کمتر شده باشه ولی حالم خیلی خیلی بهتر شده چون چیزهایی که دوست داشتم رو بیشتر تجربه کردم و بیشتر باهاشون در ارتباط بودم.

نتیجه‌گیری:

اولاً که این پست قطعاً آپدیت میشه چون نیاز به ویرایش داره :) صرف مبارزه با کمال‌گرایی دارم منتشرش می‌کنم. دوماً من امسال رو سال خیلی خوبی‌ می‌بینم چون حالم خوب بود واقعا. حال روحی منظورم هست. حالا نه اینکه سال‌های قبلی افسردگی داشتم یا هر مشکل روحی دیگه‌ای، نه واقعا! فقط امسال به نظرم بازدهیم فوق‌العاده بیشتر بود. حالا یا بخاطر پنج صبح بیدار شدن هست یا بخاطر ترشح مدام هورمون‌هایی که توضیح دادم که در ادامه فعالیت‌هایی که دوستشون دارم اتفاق افتاده مثل اتاق فرار و مشارکت‌های عمومی و میتینگ‌هایی که رفتم و … یا هیچ دلیلی خاصی نداره و صرفاً اینطوری حس می‌کنم :))

بهرحال از اینکه مقاله رو خوندید متشکرم و لطفاً نظراتتون رو بنویسید. اگر هم شما تصمیم گرفتید از یکسال گذشته خودتون چیزی بنویسید حتماً همینجا لینکش رو در قسمت نظرات بذارید تا در انتهای مقاله معرفیش کنم.

شخصیت شناسیدوپامینکمال گراییاتاق فراراهمال کاری
The more you know, the more you realize you don’t know. — “Aristotle”
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید